فاطمه برترین فرشته روی زمین / سجادی

فاطمه برترین فرشته روی زمین
م . سجادي
نخستين كانون اسلامي
نخستين خانوادهي اسلامي كه تأسیس شد خانه محمد6 و خدیجه3 بود و تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند: پیامبر6، خدیجه3، و علی7.[1]
آن خانه کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظایف سنگینی بر عهده داشت، باید با کفر و بت پرستی مبارزه کند دین توحید را در جهان بسط دهد.
در تمام جهان بیش از یک خانهی اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن پایگاه توحید تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیدهی خود را در جهان بگسترانند. آن پایگاه نورانی به سلاح ایمان، یقین و قاطعیت مجهز بود، و پیامبر6 در رأس آن قرار داشت.
خداوند متعال درباره اخلاق رسولش میفرماید: «اخلاق تو عظیم و بزرگ است»[2]. او خدیجه را بیش از حد دوست میداشت و به شخصیت ایشان احترام میگذاشت. مدیر داخلی و کدبانوی خانه، خدیجه بود که به هدف محمد6کاملاً ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس از هیچ گونه کوشش و فداکاری دریغ نداشت و تمام اموالش را نیز در اختیار محمد6گذاشت.
در موقع گرفتاریها، محمد6 را دلداری میداد و در رسیدن به هدفش به ایشان امیدواری میداد. اگر کفار شکنجه و آزارش میدادند هنگامی که داخل خانه میشد از مهر و محبّت خدیجه برخوردار میشد و از آن کانون گرم نیرو میگرفت. در پیرامون مشکلات و حوادث سهمگین با آن بانوی دانشمند و رشیده مشورت میکرد.[3]
آری ، فاطمه زهراء3 از چنین پدر و مادر فداکار و در چنین محیط و کانون با صفا و گرم خانواده به دنیا آمد.
کوثر
بعد از زخم زبانهای دشمن به پیامبر که آنحضرت6را ابتر و بیفرزند خوانده بودند و دل پیامبر را سخت آزرده نموده بودند، خداوند به پیامبر بشارت داد که خیرات و خوبیهای زیادی بر تو عطا خواهیم کرد. در پاسخ دشمنان سوره کوثر را فرستاد و فرمود:
ای محمد! کوثر را به تو دادیم پس برای خدا نماز بگذار و قربانی کن به درستی که دشمن تو ابتر و بیفرزند خواهد شد نه تو.[4]
پیغمبر6 یقین داشت که وعدههای خدا تخلف بردار نیست و نسل پاک و با برکتی از او به وجود خواهد آمد که سرچشمه و منشأ تمام خوبیهای دنیا خواهد شد.
هنگامی وعدهی خدا جامهی عمل بوشید که زهرای اطهر به دنیا آمد و از فروغ نور ولایت ، افق گیتی روشن شد. وقتی به رسول خدا6 بشارت رسید که خدا به خدیجه نوزاد دختری عطا کرده وی از این بشارت غرق شادمانی و سرور شد و…
پیغمبر اکرم 6 از دختردار شدن نه تنها غمگین نشد ، بلکه بدان وسیله دلش مطمئن و آرام گشت و آثار نوید پروردگار جهان را مشاهده کرد.
پیغمبر اکرم 6 از آن مردان کوتاه فکر جاهلیت نبود که از وجود دختر اظهار شرمندگی کند و از شدت خشم مادر بیگناه را به باد دشنام و ستیزه گیرد و از وی دوری گزیند.[5]
پیامبر مبعوث شده بود تا با افکار پوچ و غلط مردم که برای زنان ارزشی قائل نبودند و آنان را جزئی از اجتماع حساب نمی کردند و دوشیزگان بیگناه را زنده به گور میکردند، مبارزه کند و به آنان بفهماند که زن نیز یکی از اعضاء حساس و مهم اجتماع است و دارای مسئولیت و وظیفهي بسیار سنگین و بزرگی است. باید برای عظمت و ترقی اجتماع کوشش کند و حتی نسبت به وظایفی ویژه آفرینش اوست کوتاهی ننماید .
خدا خواست ارزش زن را عملاً به جهانیان بفهماند ، از همین رهگذر بود که ذریّه و نسل پاک پیغمبر برگزیده اش را در وجود دخترش قرار داد و چنین مقدّر کرد که امامان و رهبران دینی اسلام ازنسل زهرای اطهر3 به وجود آیند و بدین وسیله باز تذکر ویژهای به آن نابخردان داد که دختر را از اولاد شایسته محسوب نمیداشتند بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند.
فاطمه ام ابیها
فاطمه دختر رسول خدا محمد بن عبدلله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بوده و مادرش خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی بن کلاب که جد چهارم پیامبر6 است، میباشد.
خدیجهای که پیامبر در باره اش فرمود: (و أین مثل خدیجه صدقتنی حین کذبنی الناس) کجا مثل خدیجه یافت میشود؟ روزی که همه مردم مرا دروغگو خواندند او مرا راستگو خواند.
نام او فاطمه است، فاطمه وصفی است از مصدر فطم، فطم یعنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن این یعنی بر وزن فاعل و معنای مفعولی میدهد یعنی بریده و جدا شده است.
فاطمه از چه چیز جدا شده است؟ در اخبار آمده است: لأنها فطمت هی و شیعتها من النار) چون او و شیعیانش را از آتش دوزخ بریدهاند.
در روایتی میفرماید: (لأن الله عزوجل فطم من احبها من النار) چون خداوند دوستانش را از آتش جهنم جدا نموده است.[6]
در روایت دیگر آمده است: فاطمه فاطمه نامیده شده چون مردم از شناخت او ناتوان هستند (انما سمیت فاطمه فاطمه لأن الناس فطموا عن معرفتها) فاطمه فاطمه نامیده شد چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند.[7]
فاطمه 3 ، روزی میشنود که دشمنان شکمبه بر سر پدرش افکنده اند و روزی به او خبر میرسد که پای پدرش را با پرتاب سنگ آزردهاند، دوان دوان خود را به پدر میرساند و او را آرامش میدهد و آن روزی که ابوطالب و خدیجه از دنیا میروند او جانشین مادر میشود. هم برای پدرش دختری میکند و هم مادری (ام ابیهما) .
مقامات حضرت زهراء 3
پیامبر دو پسر و چهار دختر داشت که حضرت زهرا 3 کوچکترین فرزند پیامبر بود. در میان فرزندان آن حضرت فاطمه از ویژگیهای زیادی برخوردار بود و از روز نخست مورد توجه ویژه پیامبر بود.
در مقاطع حساس مورد توجه حضرت حق قرار گرفت به گونهای که قرآن کریم او را همچون پدر و مادرش از مطهرین نامید و به او مقام نورانیت وشفاعت داد. و در رضا و خشم و مقام تحدیث عطا فرمود.
مقام تطهیر
روزی پیامبر گرامی اسلام به خانه همسر گرامی خود ام سلمه میآید، قرار بود او در آن روز پیام مهمی از سوی خداوند متعال در بارهی چند تن از نزدیکان خود دریافت کند. لذا بر همسرش تاکید کرد که به هیچ وجه کسی اجازهای ورود ندهد. از سوی دیگر درست در همین روز فاطمه دختر پیامبر تصمیم میگیرد برای پدرش غذای مناسبی به نام عصیره تهیه کند و برای پدر بیاورد و این کار را نیز انجام داد.
ام سلمه میگوید (من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم) بله فاطمه زهرا 3 همراه با طبقی از کاچ خدمت پدر رسید شاید تنها حضور او کافی نبود، از این رو پیامبر به دخترش فرمود: برو همسر و دو فرزندت را نیز بیاور، فاطمه بیدرنگ به منزل بازگشت و طولی نکشید که همراه دو فرزند و شوهرش به خانهی پدر وارد شد، آنگاه کسای خیبری را بر سر داماد و دختر و فرزندانش کشید و با دست راست به آسمان اشاره میکرد و میفرمود: هولاء اهلُ بَیتی، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.[8]
بار خدایا اینها اهل بیت و خواص من هستند هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملا پاکشان گردان. آنگاه جبرئیل امین نازل شد و این آیه را که به آیة تطهیر نامیده شد خواند: « اِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[9]
همانا خدا میخواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را به کلی پاک پاک دارد. تا اینجا ام سلمه در کنار اتاق کم و بیش ناظر این رویداد نورانی و معنوی بودند دیگر تاب نیاورد جلو آمد و گوشهای کسا را بلند کرد تا او نیز از این فضای نورانی بهره مند شود ولی پیامبر با قاطعیت کسا را از دست او گرفت. و مانع از ورود او به فضای اهل بیت قرآن خود شد. گویا ام سلمه از این بر خورد دلگیر شد و عرض کرد آیا من از اهل بیت نیستم؟ پیامبر فرمود: إنک علی خیر انت من ازواج النبی) تو در راه خیر و نیکی هستی و تو از همسران پیامبر خدایی. حدیث شریف کساء از احادیث صحیح و مورد اتفاق شیعه و سنی است که تردیدی در صحت و صدور آن از پیامبر خدا نیست.
مقام شفاعت
لازمه نظام هستی این است که مغفرت الهی از طریق ارواح پاک انبیاء و اولیاء به گناهکاران برسد. همان طوری که رحمت بدون واسطه انجام نمیگیرد، رحمت و مغفرت نیزبدون واسطه محقق نمیشود. قرآن در سورة مائده آیة 35 میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[10] و از گناهکاران خواسته است که به نزد رسول خدا حاضر شوند تا علاوه بر اینکه خود طلب مغفرت میکنند از آن بزرگوار بخواهند که بر ایشان طلب مغفرت بنماید.
اولیاء الهی شفیعان درگاه خدا هستند و وساطت و استغفار آنها موجب پذیرش توبه و رحمت الهی میگردد. اولیای الهی آمرزنده گناهان نیستند بلکه میتوانند از خدا طلب آمرزش کنند. شفاعت و وساطت آنها نیاز دارد به وجود زمینه و آمادگی در خطاکاران یعنی قابلیت قابل که از ایمان به خدا حاصل میشود و زمینهی مغفرت را آماده میکند.
در این روایت آمده که روز قیامت منبری برای حضرت زهرا 3 قرار میدهند جبریئل به حضور حضرت میرسد سپس میگوید: ای فاطمه حاجتت را طلب کن. فاطمه میگوید شیعیانم را ببخش. خداوند میفرماید: آنان را بخشیدم. فاطمه به خداوند عرضه میکند: شعیان فرزندم را ببخش، خداوند میفرماید آنها را بخشیدم. فاطمه به خداوند میفرماید: شیعیان شیعیانم را ببخش، خداوند میفرماید: ای فاطمه حرکت کن هر کس به تو متوسل شد او با تو در بهشت خواهد بود.
در این هنگام است که تمام خلائق دوست دارند ای کاش از دوستداران فاطمه بودند. آن نور فاطمه حرکت میکند و با او شیعیانش و شیعیان فرزندش و شیعیان همسرش با او همراه میشوند در حالیکه با تمام آرامش و امید به سوی بهشت رهسپارند.[11]
مقام رضا و خشم
ما شیعیان معتقدیم که صدیقه طاهره به عنوان محور امامت بوده و از آن جا که یکی از معصومین میباشد قول و فعل و تقریر او همچون دیگر اولیاء الهی حجت است.
در بحار الانوار آمده است: رسول خدا در لحظات آخر عمرش فرمود: وَ اعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ كَذَلِكَ رَبِّي وَ مَلَائِكَتُهُ يَا عَلِيُّ وَيْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ هَتَكَ حُرْمَتَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِيلَهَا وَ وَيْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي مِنْهُمْ بَرِيءٌ».
ذهبي يكي از نقادترين افراد نسبت به احاديث است، حدیث رضا و خشم را صحیح دانسته و این گونه آورده است «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا» خداوند با رضایت فاطمه راضی میشود و با خشم فاطمه خشمگین میشود.
خوشحالی و خشم ما یا جنبه غریزی دارد؛ یعنی یعنی به خاطر حاجات بدنی ماست یا جنبهی عقلانی دارد. عقلانی زمانی است که با خشنودی عقل، خشنود میشود و با خشم عقل، خشمگین میشود.
جنبهی الهی آن زمانی است که ارادهای انسان عین اراده خدا باشد؛ یعنی اگر فرزندش را کشتند خشم او به خاطر خشم پروردگار است نه از خشم نفسش، تصور این درجه بسیار مشکل است و این همان مقام عصمت خاتم الانبیاء است.
کسی که حب و بغضش در حب و بغض خداوند فانی شده است، چیزی را دوست نمیدارد مگر اینکه خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمیشود مگر اینکه خداوند را از آن چیز خشمگین بیند.
این همان بشری است که به مقام «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ـ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»[12]
رسیده است. روایت (إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا) دلالت بر این مطلب دارد که منشأ خشنودی و خشم فاطمه نفسش نیست بلکه منشأ آن خداوند است معنای این همان درجه عصمت کبرای است که رسول الله-دارد. از این رو رضای خدا رضای فاطمه است. و غضب فاطمه غضب خداست. «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى»[13] و هر کس خشم من بر او فرود آید قطعا قطعا سقوط میکند و تباه میگردد.
مقام هدایت
فاطمه زهرا 3 و فرزندانش ملاک هدایت هستند و آنان علامت حق هستند. هدایت بر امر یکی از شئون امت است و به معنای رساندن نفوس مستعد به مقصد است ( و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و بر پاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندهای ما بودند)[14]
هدایت ، ارائه طریق به مطلوب و تصرف تکوینی در نفوس است و در آیهی بالا منظور از هدایت ایصال به مطلوب است که انسان در عمل او را به سوی حق سوق میدهد.
مقام محدثه بودن
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: فاطمه 3 دختر پیامبر محدثه بود از این جهت او را محدثه نامیدند که فرشتگان از آسمان بر او نازل شده و با او سخن میگفتند.
فاطمه و پوشش و وقار بانوان
از آموزشهای سازندهی اسلامی که دخت فرزانهی پیامبر به آنها بها میداد رعایت پاک منشی زن و حفظ حیثیت و کرامت بود.
همچنان زن مسلمان – در جهان اسلام – ایمان به پاک سیرتی و پوشش بیرونی به مفهوم بلند دینی داشت و به ارزش ها و ضد ارزش های راستین آگاه و باور مند بود و از این که چشم بیگانهای او را بنگرد عار داشت و آن را مایهی حقارت و نکبت میشمرد.
درآن عصر یک دهم درصد این رسوایی ها و فجایع امروزی رخ نمی داد، اما روزی که ارزش های راستین جای خود را به بی قیدی ها و ارزش های بدی و ساختگی سپرد زن مسلمان سقوط کرد.
بانوی نمونه ی اسلام برای حفظ کرامت و آزادگی زن او را برتر و بالاتر از آن شناخت و نخواست که جسمش نمایشگاهی برای چشم های هرزه باشد.
به این روایت بیندیشید که چگونه فاطمه در این مورد تحسین و شگفتی پیامبر را بر میانگیزد و پیامبر با دیدگاه دختر فرزانه اش همراه میشود.
ابو مخنیف از انس بن مالک آورده است که روزی پیامبر در برابر انبوهی این پرسش را طرح کرد که به نظر شما بهترین و شایسته ترین چیز برای زنان آراده و خردمند چیست؟
ما همگی در این مورد اندیشیدیم اما پاسخیکه مورد پذیرش رسول خدا 6 باشد نیافتیم.
امیرمؤمنان به خانه رفت و پرسش پیامبر را به دخترش فاطمه 3 در میان نهاد. فاطمه فرمود بهترین چیز برای زن شایسته این است که مردان بیگانه را بیدین نبیند و آنان نیز وی رانبینند. امیر مؤمنان نزد پیامبر آمد و پاسخ را که از بانوی دوسرا دریافته بود بیان کرد. پیامبر فرمود: سخن فاطمه درست است. براستی فاطمه پاره تن من است. صدقت إنها بضعة منی.[15]
فاطمه و دانش گسترده
فاطمه نزدیک ترین انسانها به پیامبر بود و ارتباط با آن حضرت بسان ارتباط جزء با کل یا ارتباط بخشی از یک شعبه یا نظام با بخشهای دیگر آن است و به همین لحاظ بود که مهر و محبت و ارتباط میان او و پدر والا مقامش به بالاترین درجهی ممکن اوج گرفته بود.
از این رو جای شگفت ندارد که آن آموزگار آسمانی شایسته ترین و بهترین کارها را به دختر فرزانه اش بیاموزد و او را به برترین ارزشهای انسانی و اخلاقی رهنمون گردد و زیباترین و ظریف ترین معارف و کارسازترین مفاهیم آسمانی را به قلب او بباراند.
فاطمه آن دانشهای آسمانی و علوم ربانی را از آن چشمهی جوشان و گوارا و زلال بنوشید و آن شربت حقیقت را از مرکز وحی سر کشد و قلب بیدار و گسترده اش از انواع حکمتها لبریز گردید و اندیشهی پرتوان ، خرد فروزان و هوشیاری عمیق و ژرف گونهاش او را در درک مفاهیم بلند و آموختن معارف آسمانی به بهترین شکل ممکن مدد کند تا او انبوهی از این حقایق را از پدر گران قدرش آموخته و به خاطر سپارد.
فاطمه بسیاری از دانشها را از پدر گران مایهاش شنید و بسیاری از مقررات و احکام، دعاها و نیایشها، حکمت هاو ارزشهای اخلاقی را فرا گرفت.
اینها همه افزون بر دانش و آگاهی گستردهای است که خدا به او الهام فرمود. پیامبر 6 فرمودند: خداوند امیر مؤمنان و همسرش فاطمه و فرزندان ارجمندش را ، حجت های خویش بر بربندگانش قرار داد آنان دروازههای دانش در میان امت من هستند هر کسی راه نیک بختی را از آنان بجوید به راه راست و خدا پسند رهنمون میگردد.[16]
اگر بانوی بانوان بیش از انچه زیست، در این جهان زندگی میکرد و فرصت کافی و آزادی و امکانات لازم را در اختیار میداشت، به راحتی جهان را از دانش و فرهنگ و شناخت و بینش لبریز میساخت، این واقعیت است نه ادعا چرا که فاطمه در سراسر عمر با برکتش چند ساعتی فرصت به دست آورد تا باران فرهنگ و دانش را برجامعه بباراند و توان علمی خویش را نشان دهد. آن آموزگار در مسجد پدرش پیامبر 6 فرصت یافت که آن خطابه پر محتوا و آتشین و شورانگیز و تاریخ ساز را برای عصرها و نسل ها به یادگار بگذارد و دیگر آن فرصت کوتاهی را که در خانهی خویش و در بستر بیماری برای زنان عیادت کننده نورافشانی کرد.
[1] ـ نهج البلاغه، خطبة قاصعه، مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص180.
[2] ـ سورة قلم/4.
[3] ـ بحار الانوار/ج16/ ص10.
[4] ـ سوره کوثر.
[5] ـ سوره نحل/55.
[6] ـ معانی الاخبار/صدوق.
[7] ـ تفسیر فرات. فرات بن ابراهیم کوفی/ص581.
[8] ـ تفسیر طبری، جلد20/ص266.
[9] ـ احزاب/33.
[10] ـ مائده/35.
[11] ـ بحار الانوار/ج43/ص225.
[12] ـ نجم/4-3.
[13] ـ طه/81.
[14] ـ انبیاء/74.
[15] ـ حلیة الاولیائ ج2/ص40.
[16] ـ شواهد التنزیل/ج2/ص58.