علي (ع) و قرآن کريم / علامه جعفری

علي و قرآن کريم[i]
برگرفته از: «قرآن و حيات معقول»
علامه جعفري
بايد پذيرفت که قرآن، گرانسنگترين و ماندگارترين مائده و حياني است که از قلب ملکوت آسمانبر تکّهاي از خاک و ريگزار داغ و تپنده شبه جزيرة عربستان فرود آمده و عظيمترين و عزيزترين دين را به ارمغان آورده است.
به اتفاق همه صاحب نظران علوم اسلامي، اميرالمومنين(ع) تجسم يافتهاي از قرآن بود و شناخت او درباره قرآن و ايمان او به تمام محتويات آن، در حد اعلا بوده و اين تجسم در سخنان آن بزرگوار به خوبي روشن ميشود. لذا، به طور قطع، وي نزديکي خدا را به خود، مطابق آيات زير:
«وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَيهِ مِن حَبلِ اَلوَرِيد[ii] وما از رگ گردن به او نزديکتريم.»
«وَ هُوَ مَعَکُم أَينَ مَا کُنتُم[iii] و او با شماست هر کجا که باشيد.»
اعتقاد داشته و با يقين شهودي، آن را در يافته است. در مواردي متعدد از نهجالبلاغه هم ارتباط مستقيم خود را با خدا توضيح داده است. از آن جمله، در آن هنگام که ذعلب يماني از او ميپرسد:
«هَل رَأَيتَ رَبُّک آيا پروردگارت را ديدهاي؟»
چنين پاسخ ميدهد: «أَفَأعبُدُ ما لَا أَرَي؟ فَقَالَ: وَ کَيفَ تَراهُ؟ فَقَالَ: لَا تُدرِکُهُ[تراه] اَلعُيونُ بِمُشَاهَدَهِ اَلعِيانِ، وَلکِن تُدرِکُهُ القُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلايمَان.[iv] آيا عبادت کنم چيزي را که نميبينم! ذعلب پرسيد: چگونه خدا را ميبيني؟ فرمود: خدا را چشمها با مشاهده عيني نميبيند، ولي دلها با حقايق ايمان آن را در مييابند.»
علي(ع) در قرآن[v]
علي بن ابيطالب(ع)شهسوار هل اتي:
تا ببيني هستياَت چون از عدم سر برزند روح مطلق کامکار و شهسوار هل اتي
اگرچه اين بيت صراحت قاطعانهاي در اين معني ندارد که عليبن ابيطالب(ع) مورد نزول آياتي از سورة مبارکة هل اتي است،ولي بر همگان ثابت است که آياتي از سورة «انسان»، دربارة هيچکس جز اميرالمؤمنين نازل نشده است. امثال اينگونه جملات تشريفي (شهسوار هل اتي) را فقط دربارة اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا، امام حسن و حسين است.
شيخ ابوعلي فضلبن حسن طبرسي ميگويد: «خاص و عام (شيعه و سني) روايت کردهاند که آياتي از سوره هل اتي: إِنَّ اَلأَبرَارَ يشرَبُونَ… و کَانَ سَعيکُم مَشکُورا،[vi] دربارة علي، فاطمه، حسن و حسين و کنيزي که به نام فضّه در نزد آنان بود، نازل شده است.»
اين روايت از ابنعباس و مجاهد و ابوصالح نقل شده و به طور اختصار چنين است: امام حسن و امام حسين بيمار شدند. جدّ بزرگوارشان رسول خدا(ص) و بزرگاني از عرب، از آن دو عيادت کردند و گفتند: اي اباالحسن، اگر براي دو فرزندتان نذري ميکرديد {بهتر بود.} اميرالمؤمنين(ع) نذر کردند که اگر خداوند آن دو را شفا داد، سه روز را روزه بگيرد و فاطمه(ع) و فضّه نيز چنين نذري کردند. آن دو بزرگواران شفا يافتند، ولي چيزي از مواد معيشت نداشتند. علي(ع) سه صاع جو[vii] از يک يهودي قرض کرد و روايت شده است که آن حضرت، آن سه صاع جو را از يهودي گرفت تا پشمي براي وي بريسد. علي(ع) آن جو را به فاطمه(ع) داد و او يک صاعش را آرد کرد و ناني از آن پخت. اميرالمؤمنين(ع) نماز مغرب را خواند، سپس فاطمه نان را به نزد آنان (علي و حسن و حسين(ع) آورد. در اين حال، فقيري آمد و آنان را دعا کرد و طعامي خواست. آنان، نان را به فقير دادند و آن روز چيزي نچشيدند، مگر مقداري آب. فاطمه(ع) در روز دوم يک صاع ديگر را آرد کرد و پخت و آن را نزد علي(ع) آورد. ناگهان يتيمي به در خانه آمد و طعامي از آنان خواست و آنان همان نان را دادند و نچشيدند، مگر مقداري آب.
روز سوم فرا رسيد. فاطمه(ع) باقي جو را آرد کرد و پخت و نزد علي(ع) آورد. در اين موقع، اسيري به در خانه رسيد و از آنان طعامي خواست و آنان نان را به او دادند و نچشيدند، مگر مقداري آب. چون روز چهارم شد و آنان بر نذرهاي خود وفا نمودند، علي(ع) به همراه حسن و حسين(ع) در حال گرسنگي به خدمت رسول خدا(ع) آمدند. رسول خدا به حال آنان گريه کرد و جبرييل سورة هل اتي را آورد.[viii]
همين مضمون را فخررازي[ix] و طنطاوي جوهري[x] و زمخشري (محمودبن عمر)[xi] نيز نقل کردهاند.
امتيازات قرآن در کلام علي(ع)[xii]
در جملات علي(ع) امتيازاتي چند از قرآن مجيد بيان شده است که ما آنها را با شرحي مختصر متذکر ميشويم: [xiii]
قرآن خيرخواهي است که فريب نميدهد. اين کلام خداوندي است که براي اصلاح بندگان خود در ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خدا، با خويشتن، با همنوع خود، با جهان هستي) نازل فرموده است. از اين جهت، خداوند، دانا و توانا و بينياز مطلق از مخلوقات خويشتن است و چيزي از ديدگاه و قدرت او خارج نيست و به هيچ چيز نيازي ندارد، و علتي براي فريب دادن مردم به وسيله قرآن يا غير آن وجود ندارد.
قرآن هدايت کنندهاي است که هيچ کس را گمراه نميکند. اين کتاب از جانب خالق همه کائنات است که به موجوديت همه آنها داناست و استعداد گرديدنهاي تکاملي آنها را به بهترين وجه تعبيه نموده و به سوي مقصد اعلايي که براي آنها مقرر داشته، به وسيله کتب آسماني که اين کتاب جامع همه آنهاست، هدايت فرموده است.
حديث راستين عالم وجود را از ازلالازال تا ابدالاباد، آنچنانکه در خور فهم انسانهاست، از اين کتاب بايد شنيد. در طول تاريخ ممتد علوم و فلسفهها و تمدنهاي مفيد به حال بشري تاکنون، يک حقيقت_نه خيالات حقيقتنما_ به عرصه معارف بشري وارد نشده است که حتي با آيهاي از آيات قرآني، مخالفت صريح داشته باشد. عظمت محتويات اين کتاب جاوداني، نيرومندترين عقلها و روشنترين قواعد و مسائل علمي را در برابر خود وادار به تعظيم نموده است. اگر مواردي در آيات قرآني، از ديدگاه برخي از مسائل و قواعد علمي دور از فهم (مشکل) جلوه کند. همانطور که تاکنون مشاهده شده است_با يک تفسير و تأويل مقبول درباره آيه، يا با گذشت زمان در تحول در دانشها، مشکل مزبور حل و فصل شده است. به عنوان مثال، اين آيه شريفه را در نظر ميگيريم:
وَ اَلسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُون[xiv] ؛
«ما آسمان را با قدرت آفريديم و ما آن را وسعت ميدهيم.»
مفسّرين گذشته، سه معني را براي «لموسعون» در نظر گرفتهاند:
معناي يکم ـ وسعت به همان مفهوم لفظي، يعني خداوند آسمان را وسيع آفريده است.
معناي دوم ـ خداوند با قدرت بزرگ الهي خود، آسمان را آفريده است.
معنايسوم ـ روزي، يعني خداوند سبحان کيهان بزرگ را آفريده و آن را با تغذيه مواد مناسب تقويت فرموده است.
بعضي از تفاسير[xv]، دو معناي اول و دوم را مطرح کردهاند و بعضي از آنها، مانند طبرسي در مجمعالبيان، معناي سوم را هم متذکر شدهاند.
از سال 1920 ميلادي يک رياضيدان روسي به نام الکساندر فريدمن با نظريهاي درباره گسترش (انبساط) کهکشانها، وارد ميدان تحقيق شد. عبارت ژرژ گاموف در اينباره چنين است:
«وي دريافت که نوري که از کهکشانهاي بسيار دور به ما ميرسد، يک انتقال خطوط طيفي به سوي انتهاي قرمز طيف نشان ميدهد و اين انتقال به نسبت مستقيم مسافت کهکشانها از ما افزايش مييابد. با اين تفسير که انتقال مشهود نور قرمز به علت سرعتهاي پسروي منابع نوري پديد ميآيد- و در حال حاضر هيچ توضيح معقول ديگر براي آن وجود ندارد- به اين نتيجه ميرسندکه [جهان ما در يک حالت انبساط يکنواخت است] و سرعتهاي پسروي مشترک ميان هر دو کهکشان در فضا، متناسب با مسافت ميان آنهاست.
کار فريدمن، هابل و همکار وي ميلتن هوماسن، پيريزي و اساس تئوري جهان انبساط يابندهاي را بنا نهاد که بعداً توسط يک منجّم بلژيکي، ژرژ لومتر تکميل شد.[xvi]»
هر آگاهي از محتويات قرآن، افزايشي در هدايت يا کاهشي در جهل و نابينايي را نتيجه ميدهد. هر انسان آگاهي، با توجه به اين کلام الهي، مشروط به اين که از همه استعدادها و مختصات جسم و جان خود مطلع باشد و در صدد برخورداري از آنها برآيد، و همچنين با وجدان حساس و عقل سليم، ضرورتِ «گرديدن»هاي تکاملي را بپذيرد، بر بينايي او رشد و افزوده ميشود و از بيماري جهل شفا مييابد. با در نظر گرفتن شرط مذکور، علت ناتواني از بهرهمند شدن از قرآن، بلکه خسارتبار[xvii] بودن آن براي بعضي اشخاص روشن ميشود.
قرآن، برطرف کننده هر حاجتي است و بدون ايمان و عمل به آن هيچ نوع بينيازي امکان ندارد. همه نظريات و مکتبهايي که درباره انسان در هر قلمرو «آن چنان که هست و آن چنان که بايد» با تمام نيروهاي خود وارد عرصه حيات انسانها شدند- همانگونه که ميدانيم- يا به هيچوجه از عهده موفق ساختن انسانها به کسب سعادت حقيقي بر نيامدند، يا اگر حاجتي را به طور نسبي بر طرفکردند، احتياجات ديگري را بر جامعه بشري افزودند.
شفاي دردها و چاره بيچارگيها در قرآن است؛ شفا از بدترين دردها که کفر و نفاق است و انحراف و گمراهي، و چارهجويي براي برطرف کردن مشکلترين گره که عبارت است از: جهل از حکمت وجود آدمي در اين دنيا.
آنچه را که ميخواهيد، با راهنماييهاي قرآن از خدا مسألت کنيد و با محبت به قرآن، رو به خدا کنيد و آن را وسيله مسألت از خلق نکنيد. به وسيله قرآن و فهم آيات آن، همه مسائل زندگي دنيوي و حيات اخروي خود را از خدا سوال کنيد و پاسخ خود را از اين کتاب دريافت نماييد. با توجه به معاني آيات قرآني، انسان آگاه، مسائل حقيقي خود و پاسخ آنها را از خداوند سبحان در مييابد.
عمل به قرآن، سعادت انسان را در اين دنيا و رستگاري او را در ابديت تضمين ميکند؛ اين است معناي شفاعت قرآن در دنيا و در روز قيامت و ابديت. همچنين، اگر قرآن در آخرت، بدي کسي را گويد، يعني زندگانياش در دنيا مطابق قرآن نباشد و قرآن آن را مردود شمارد، گواهي قرآن بر عليه او مورد تصديق قرار ميگيرد.
به وسيله قرآن براي پروردگارتان استدلال کنيد. از دو جهت بسيار مهم، قرآن ميتواند دليل براي خدا باشد:
الف- از جهت عظمت و نهايي بودن همه مطالب آن، زيرا همه ما ميدانيم که هر مطلبي که در قرآن آمده است، درباره آن مطلب، فوق آن را که در قرآن آمده است، از هيچ متفکر و مکتبي نميتوان سراغ گرفت.
ب- بشريت بايد از آيات قرآني، همه مشيت و اراده تکويني و تشريعي او را به کمک فطرت پاک و عقل سليم درک کند.
همه کشتکاران اقوام و ملل درباره کشت و برداشت محصول آن، در روز قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، مگر کشتکاراني که بذرهاي حقايق قرآني را در دل کاشته و به وسيله معاني قرآن، آن را آبياري نموده، شخصيت خود را شايسته لقاء الله در ايامالله و ابديت ساختهاند.
از قرآن براي نفوس خود، نصيحت و اندرز بطلبيد و آراء و نظريات خود را به قرآن عرضه کنيد- و اگر ناسازگاري احساس کرديد- آراء خود را متهم نموده و در برابر قرآن، تمايلات خود را خائن تلقي کنيد.
پينوشتها:
[i] . قرآن و حيات معقول، ص151.
[ii]. سوره ق آيه16
[iii]. سوره حديد آيه 4
[iv]. نهجالبلاغه، خطبه179
[v]. قرآن و حيات معقول، ص149.
[vi]. سورة انسان، آيات 5 تا 22.
[vii]. صاع = تقريباً برابر با سه کيلو گرم است.
[viii]. مجمع البيان، فضلبن حسن طبرسي، ج10، تفسير سوره هل اتي.
[ix]. تفسيرکبير، ج30، تفسير «هل اتي» از الواحدي و زمخشري از ابن عباس.
[x]. جواهر، ج 3، ص325.
[xi]. الکشاف، ج3 ص297.
[xii]. قرآن و حيات معقول، ص25-29.
[xiii]. نهجالبلاغه، خطبه176.
[xiv]. سوره ذاريات، 47.
[xv]. جامعالبيان عن تأويل القرآن، ابو جعفر محمدبن جرير طبري، ج26، ص7؛ روح البيان، شيخ اسماعيل حقي بروسوي، ج9، ص171؛ فتح القدير، قاضي محمدبن عليبن محمد شوکاني يماني، ج5، ص88، مجمع البيان، شيخ ابوعلي فضلبن حسن طبرسي، ج9ص160؛ تفسير کبير، فخر رازي، ج27، ص227، تفسير مراغي، احمد مصطفي مراغي، ج9، ص9.
در تفسير مراغي، به جهت اشاره به اين که در اين تعرّض به يهود شده است که ميگفتند: «خدا در شش روزگار خلقت را تمام کرده و در روز هفتم به استراحت پرداخته است.» احتمال استمرار وسعت استمراري ميرود.[تفسير الميزان، مرحوم علامه سيد حسين طباطبايي، ج18ص413]. مرحوم طباطبايي با اشاره به نظريه جديد در انبساط کهکشانها ميگويد: «چنانکه علوم رياضي جديد احتمال ميدهد.
[xvi]. ماده، زمين و آسمان، ژرژ گاموف، ترجمه رضا اقصي، صص594و595
[xvii]. خداوند ميفرمايد:
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا
«و ما از قرآن چه که براي مردم با ايمان شفا و رحمت است نازل ميکنيم و [اين قرآن] ستمکاران را جز خسارت نميافزايد.» [سوره اسراء، آيه82]