بهداشت غذايي در قرآن /محمد عارف كاشفي

بهداشت غذايي در قرآن
محمد عارف كاشفي
اشاره:
دين مقدس اسلام، به سلامت تن وروان انسان اهميت فراوان داده است. يكي از عناصر مؤثر در سلامت انسان، تغذيه است. در آموزههاي دين مبين اسلام غذا از نظر كم و كيف و تنوع مورد دقت قرار گرفته و افزون بر آن حليت، طيب وپاك بودن و نيز حرمت و خباثت بر مواد خوردني بار شده است. دين، جزئيترين مصالح و مفاسد انسان را در نظر گرفته است؛ زيرا تنها پروردگار عالم، خالق همه كائنات، مصالح و مفاسد انسان را ميداند و امروز پيشرفتهاي بشر در علم و فناوريهاي جديد، برخي از حكمتها و رازهاي احكام دين، از جمله خوراكيها را كشف کرده وحتي غير مسلمانان نيز بر آنها صحّه گذاشتهاند.
اين مقاله بر محوريت بهداشت و طب وقايوي به بيان اصول تغذيه بر مبناي قرآن کريم، تحت عناوين اصل حليت طيبات، اصل حرمت خبايث و اسراف پرداخته و پيشگيري بسياري امراض را از رعايت اين اصول نتيجه گرفته است.
بهداشت:
مهمترين مطلب در موضوع علم طب، بهداشت و پيشگيري است، بهداشت و طب وقايي مقدم بر درمان است. قرآن كريم به مسئله بهداشت بهويژه بهداشت غذايي بسيار تاکيد ورزيده و مواد غذايي را به طيبات حلال و خبائث حرام تقسيم کرده است. در کيفيت مصرف غذاهاي حلال و پاک بحث اسراف را مطرح کرده و آن را مورد نهي قرار داده است؛ زيرا اسراف به گفته کار شناسان، عامل بسياري از امراض، شناخته شده است.
پيشينه تاريخي بهداشت:
تاريخ پيدايش علم طب و اوّلين طبيب روشن نيست، ولي قابل كتمان نيست كه زندگى انسان از آغاز خلقت با درد و رنج، همراه بوده و بنا به غريزه ذاتىاش لاجرم در صدد دفع و رفع آنها برآمده است.
در مورد كشف اين علم، نظرات متعددي گفته شده است. عدهاي آن را به مردمي به اسم كلدانيان، بعضي ديگر، به جادوگران يمن و برخي به كاهنان مصر نسبت دادهاند؛ اما بعضي اين دانش را به انديشمندان قديم يونان نسبت ميدهند.[i] بر اساس نظريه ديگري وحى و الهام سر چشمه بهداشت و علم طلب است.[ii]
بنا به گفته مرتضي عاملي، سابقه طب به زمانى بر ميگردد كه انسان بر كره خاكى پاى نهاد. از همان زمان، انسان درد و بيمارى را در فراروى خود مشاهده كرده و به فضل الهام الهى، به شناخت بسيارى از موادي كه به نوعى دواي درد او بوده، موفق گشت. شيخ مفيد بر آن است که روشهاي درماني از طريق ارشاد و راهنماييهاى پيامبران بر انسان معلوم گشته است، لكن همه آنها چنين نبوده است؛ بلكه تجربه، تصادف و انديشه بعد از آگاهى بر طبايع اشيا آن چنان كه ملموس و روشن است نيز در اين امر نقش داشته است.[iii]
اولين كسي كه در طبابت كتاب نوشت، اسقلنوس اول بود. روش كار او به نحو تجربه و آزمايش، 1400 سال ادامه داشت. بعد از او «مينوس حكيم» قياس و استدلال را بر روش اسقلنوس، افزود و اين روش تا 720 سال دوام داشت. پس از آن اختلاف آراء پيش آمد تا اين كه افلاطون روش تجربه وقياس را پذيرفت، بعد از گذشت 1400 سال اسقلنوس ثاني، به ميدان آمد و نظريه افلاطون را تقويت نمود.با ظهور اسلام، دانش طبابت، دوران طفوليت خود را ميگذراند.
اسلام، يادگيري طبابت را وظيفه شرعى و يكى از واجبات کفايي خواند. اين مطلب در فرمايشهاى پيامبر6 و ائمه اطهار مشهود است.[iv]
مسلمانان با توجه به تاكيدات رهبران ديني خويش، هنوز مدتى كوتاه نگذشته بود كه در زمينه طبابت به پيشرفتهاى عظيمى دست يافتند. آنان براى نهضت اين علم، اساس و قواعدى درست و محكم پيريختند كه اروپائيان و ديگران، در نهضت پزشكى و طبابت حاضر بر همين قواعد، اصول و دستاوردهاى عظيم تكيه کردهاند.
ترجمه در علوم طبي، تأليف کتابها و شكوفايى اين علم با اکتشافات دواسازي و خدمات از قبيل ساختن شفاخانهها و مانند آن، پارهاى از پيش رفتهاى مسلمانان و تأثير مسلمانان در نهضت جديد طبى به شمار ميآيد. دانشمندان اسلامي، بهويژه شيخ ابوعلي سينا و محمد بن زكرياي رازي درپيش رفت و تکامل اين علم[v] همت گماشتند.[vi] كتاب قانون، از مهم ترين کتابهايي است كه در دانشگاه «مون پليه» فرانسه و «لوفان» بلجيم در اواسط قرن هفدهم ميلادى تدريس مىشده است. كتابهاى شيخ الرئيس قرنهاى متمادى تنها مرجع اروپاييان را در تحقيقات طبى و فلسفي بود. به همين علت ابن سينا در اروپا ملقب به سلطان اطباء گشت.[vii]
كتاب الحاوى، نوشته رازى به زبان لاتينى ترجمه شد و بارها به چاپ رسيد. اين كتاب نيز در مجامع طبي اروپا حكم كتاب درسى را داشت. دانش و فضل رازى در علوم طبي به منزلت وى بسى افزود و او را در رديف متفكرين خلاّق بزرگ اروپاى قرون وسطى قرار داد.[viii]
گوستاولوبون ميگويد: درمورد طب وقائي و بهداشت، دستورالعملهاي غير قابل خدشه در متون ديني اسلام مشاهده ميشود. در قرآن و احاديث، به نظافت و طهارت و دوري از نجاسات و خبايث مانند سگ و حيوانات حرام گوشت و مشروبات الكلى و امثال آنها بسيار تاکيد شده و حتي در امور عبادي مانند وضو، غسل ، تيمم، به مسئله طهارت توجه شده است، ترجيح غذاهاى گياهى بر غذاهاى حيوانى در مناطق حاره، در دين اسلام به جد حكيمانه و سودمند بوده است، چنان كه تعاليم بهداشتى پيامبر6 در نهايت دقت و متانت است و وارد ساختن هرگونه اعتراض بدانها غير ممكن.[ix]
اهميت بهداشت غذايي در اسلام:
قرآن كريم براى هدايت معنوي وسلامت روحي بشر نازل شده است و با وجود اين، از سلامت جسماني او غفلت نكرده است بلكه به طور ويژه به امر بهداشت عمومي و بهداشت غذايي توجه كرده و درباره تغذيه اصولي را بيان کرده كه علم امروزي به اهميت آن پي برده و برگفته قرآن مهر تاييد زده است.
قرآن كريم، ارتزاق از راههاي حرام و خوردن چيزهاي ناپاک را موجب گرفتاري بشر ميداند.[x] پرخوري را از صفات دوزخيان دانسته[xi] و تاکيد نموده انسان بايد به آنچه تناول ميکند توجه خاص داشته باشد: >فَلْيَنْظُرِ الْأِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ<.[xii]
در روايات و احاديث، ارزشمندي علم طب، بهداشت و پيشگيري تاكيد شده است:
پيامبر6 فرمود: علم دوتااست، علم به دينها و علم به بدنها (علم طب).
على7 فرمود: … و علم بر دو گونه است: علم دين و علم بدن. حيات روح به وسيله علم دين، و حيات جسد به واسطه علم بدن است.[xiii]
و نيز فرمود: كسى كه در خوردن غذا پاكيزگى را مراعات ميكند، غذا را به خوبى مىجود، با داشتن اشتها از طعام دست ميكشد و تخليه روده را موقعى كه آماده مىشود به تعويق نمىاندازد، شايسته است هميشه سالم باشد و جز به مرض موت دچار بيمارى ديگرى نشود. و نيز فرموده است: كمتر خوردن مانع بسيارى از بيماريهاى جسم مىشود. [xiv]
روايات زيادي در متون اسلامي، براهميت علم طب به ويژه بربهداشت غذايي دلالت دارند که در اين نوشتار مجالي براي گفتن آنها نيست.
طيب، خبيث، حلال، و حرام:
در عرف قرآن و احاديث مواد خوردني به خوردنيهاي طيب وحلال و خوردنيهاي خبيث و حرام تقسيم شده است. اصل طيّب آن است كه حواسّ و نفس از آن لذّت ميبرد و طيّب به چيزي گفته ميشود که دل چسب و طبع پسند باشد و پاك كردن چيزي را «استطابه» گويند؛ زيرا پاككردن چيزى سبب دلچسبى آن ميشود.[xv]
و طعام طيّب در شرع، به طعامي گفته ميشود كه به صورت پاک و مجاز تهيّه شده و خوردنش جائز باشد و به اندازهاى كه جايز است صرف و تناول شود؛ هر گاه چنين باشد آن چيز طيّب، پاك و گوارا است. [xvi]
و در برابر طيب، خبيث قرار دارد و به چيزي گفته ميشود که ازجهت پستي و ناچيزي چه در امر حسي يا در معقولات ناپسند و غير مطبوع باشد. اين واژه در اعتقاد باطل ، سخن دروغ و در كارهاي قبيح هم استعمال ميگردد[xvii] و در شرع به معناي نجس و حرام نيز آمده است.[xviii]
اين تقسيم غذا از حيث مطبوعيت و عدم مطبوعيت در اسلام، به خوردن غذاهاي مطبوع و طيب سفارش شده و مردم را از خوردن غذاهاي نامطبوع و خبيث باز داشته و براي اين منظور دو حکم حلّيت و حرمت را بر آنها مترتب نموده است.
در دين مبين اسلام خوردن غذاهاي طيب و پاک حلال شمرده شده است. حلال چيزي است که به طور کلي مانعي از استعمال و عمل به آن وجود نداشته باشد[xix] و در مسئله تغذيه به چيزي حلال گفته ميشود که خوردن آن از نظر شرع ممنوع نباشد. [xx]بنابراين چيزي خوردنش حلال و غير ممنوع است که اولا داراي خباثت نباشد مثل خون و شراب و امثال آنها و ثانيا مال مردم نباشد[xxi] در غير اين صورت خوردن يا استفاده کردن آن چيز حرام خواهد بود.
حرام به چيزي کفته ميشود که استفاده و عمل به آن ممنوع باشد. اين ممنوعيت وقتي از ناحيه خداوند وضع شده باشد در اصطلاع شرايع آسماني به آن «حرمت» گفته ميشود و در باب تغذيه به چيزي گفته ميشود که خوردن آن حرام باشد. حرام گاهي به جهت اين است كه چيز خوردني داراي خباثت است مثل ميته و گوشت خوك و گاهي هم به جهت اين است كه آن چيز مال غير است يا براي غير در آن حقي است. [xxii]
اسراف:
اسراف از ماده «سرف» به معناي تجاوز از حد در هر فعلي است كه انسان آن را به جا ميآورد .[xxiii] ممکن است اين تجاوز از حد در خوراک باشد و ممکن است در پوشاک و ساير ضروريات زندگي تحقق پيدا کند.
غذا:
غذا به كسر «غ» در لغت به هر چيزي خوراكي و نوشيدنى گفته ميشود. [xxiv]
پس هر مادهاي جامد يا مايع كه پس از ورود به بدن بتواند با تغييراتي كه در روي آن انجام ميگيرد براي توليد انرژي جهت انجام فعاليتهاي مختلف بدن يا تنظيم اعمال حياتي رشد و ترميم بافتهاي فرسوده به مصرف برسد، غذا ناميده ميشود [xxv] و موادغذايي براي تامين زندگي و حفظ حرارت غريزي بدن و ايجاد نيرو وانرژي و هم چنين براي رشد و نموبدن لازم است.[xxvi]
تغذيه:
رسانيدن مواد لازم را به بدن تغذيه گويند.[xxvii] دانشمندان علم طب براي درست استفاده کردن از مواد غذايي، علمي را به مسئله تغذيه اختصاص دادهاند که در اين علم از شناخت خواص غذا و چگونگي مصرف آن در بدن موجودات زنده به منظور حفظ زندگي به نحو مطلوب و شکوفايي اعضاء مختلف بدن در جهت انجام وظايف و توليد انرژي متناسب با اندام بحث ميشود و نيز از رشد و توليد مثل، واكنشهاي بدن در برابر تغييرات تركيبات غذايي، بيماريهاي ناشي از كمبودهاي مواد مغذي وساير زمينههاي وابسته از قبيل توليد، توزيع و نگهداري وتهيه مواد غذايي بحث ميكند.[xxviii]
در قرآن لفظ تغذيه، غذا و مشتقات ديگر آن، نيامده، اما الفاظ و يا كلماتي كه به نحوي با مسائل تغذيه در ارتباط است، مانند اكل ، شرب و طعام آمده است.[xxix]
علم بهداشت:
علم بهداشت، در همه احوال طريقه خوب زيستن و طولاني كردن عمر و پيشگيري از بيماريها را به ما ميآموزد و رموز وسائلي را كه براي ايجاد زينهاري به كار ميروند مورد مطالعه قرار ميدهد. به طور خلاصه بهداشت علمي است كه به وسيله آن ميتوان از پيشرفت و اشاعه امراض جلوگيري كرد. قوانين بهداشتي راه حفظ تن درستي، ازدياد عمر و بهبود زندگي را ميآموزد.[xxx] بهداشت ضامن حفظ و سلامتي انسان در همه عوالم و از همه جهات است. [xxxi]
انواع غذا:
الف. غذاهاي گياهي
خداوند رويانيدن گياهان را در موارد متعدد، 23 مورد، نعمتي از الطاف خود دانسته و آنها را برا ي بشر غدا قرار داده است. خداوند ميفرمايد: >وَ هُوَ الَّذي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ<؛ و او كسى است كه آب را از آسمان فرو فرستاد و به وسيله آن، گياهان گوناگون هر چيز را رويانيديم و از آن، (ساقه) سبزى خارج ساختيم، كه از آن دانههاى متراكمى بر مىآوريم و از درخت خرما از شكوفهاش، خوشههاي نزديك و بوستانهايى از انگورها و زيتون و انار، همگون و ناهمگون (رويانيدم) هنگامى كه ميوه مىدهد، به ميوه آن و (طرز) رسيدنش بنگريد كه حتماً در آن، نشانههايى براى گروهى است كه ايمان مىآورند.
ب. غذاهاي حيواني
شامل انواع گوشتها و فرآوردههاي حيواني ميشود، مانند شير، روغن ماست، عسل و امثال اينها که خداوند آنها رابراي استفاده بندگانش خلق کرده است و ميفرمايد: > َالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ<[xxxii] و انعام عبارت است از شتر، گاو ، گوسفند و بز.
اصول تغذيه در قرآن
از آيات قرآن کريم اصول زير درباره تغذيه به دست ميآيد:
- حليت طيبات
طيب با همه مشتقات آن، پنجاه بار در بيستوسه سوره و چهلوشش آيه، در قرآن كريم به کار رفته است. از اين موارد، در بيستوشش مرتبه، به معناي خوراكيها به كار رفته است.
خداوند همه مأكولات از حبوبات و ميوهها و حيوانات حلال گوشت و لبنيات و غير اينها را پاكيزه و ملايم طبيعت آدمى قرار داده، مگر اينكه ملايمت آنها به علت کسالت و مرض براى انسان به ناملايمت تبديل شود.[xxxiii]
غذاي طيّب به خودي خود موافق طبع سالم انسان است، برخلاف غذاي خبيث كه طبع آدمى از آن تنفر دارد. [xxxiv]به همين علت به عطريات، بوييدنيها، ديدنيها و ملموساتي که با حواس ظاهري انسان ملايم باشند طيب گفته ميشوند.[xxxv] به مال حلال و پاكى كه از راه كسب حلال مثل تجارت يا زراعت يا صناعت يا اعمال ديگرى به دست ميآيد نيز طيب گفته ميشود.[xxxvi]
قرآن کريم با آيه: >الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ…<[xxxvii] تمام غذاهاي پاک را براي بندگانش حلال نموده و برا ين امر تاکيد ورزيده و فرموده: >قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ<[xxxviii]؛ چه كسي زينتهاي خدا را که براي بندگانش پديد آورده و رزقهاي طيب را حرام نموده است.» و سپس فرموده: >يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً<[xxxix]؛ اي مردم از آنچه در زمين حلال و طيب است بخوريد.»
قرآن، تنها بر طيب بودن غذا و مورد پسند طبع آدمي و منفعتداشتن آن براي جسم اكتفاء نكرده، بلكه به مفيد بودن آن براي روح وروان انسان، نيز توجه کرده و روي اين جهت از خوردن غذاهاي خبيث و غير طيب انسان را منع نموده تا روح او آلوده نگشته و بر فطرت سالم خود باقي بماند. امروز عدم تعادل در رفتارهاي اخلاقي و اجتماعي بشر ناشي از خوردن غذاهاي خبيث و حرام است، حتي در ژنتيک انسانها اثر سوء گذاشته و جامعه را به سوي فساد سوق ميدهد.
علامه طبا طبايي ميگويد: اين مساله كه زندگى صحيح و سعيد آدمى مبتنى بر رزق طيب است احتياج به گفتن ندارد، و ناگفته پيدا است كه انسان وقتى در زندگى خود به سعادت مطلوبش نائل مىشود كه وسيله ارتزاقش چيزهايى باشد كه با طبيعت قوا و جهازاتش سازگار بوده و با بقاى تركيب خاصى كه آن جهازات دارد مساعد باشد، چون انسان به هيچ جهازى مجهز نشده، مگر اين كه زندگيش موقوف و منوط بر آن است.[xl]
غذاهاي حلال و پاك از ديدگاه قرآن
قرآن در آيات متعددي بر حليت گوشتهاي گاو، شتر، گوسفند و بز حکم نموده است. در يکي از آيات فرموده: >وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ…<[xli]و در آيهاي ديگر فرموده: >. . . فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ<[xlii] پس از (گوشت) آن ها بخوريد و (نيز) به سختىكشيده نيازمند بخورانيد.»
و نيز از حيوانات دريايي و بحري خوردن گوشت ماهي را حلال نموده و فرموده است: >وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيّاً<؛[xliii] او كسى است كه دريا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن، گوشت تازه بخوريد.» .
شير، يکي ديگر از غذاهاي گوارا و طبعپسند انسان است، در قرآن کريم به صراحت از آن نام برده شده است: >وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِلشَّارِبِينَ<؛[xliv]و در وجود چهارپايان، براى شما (درسهاى) عبرتى است، از درون شكم آنها، از ميان غذاهاى هضمشده و خون، شير خالص و گوارا به شما مىنوشانيم!»
در قرآن کريم ثمرات و ميوههاي درختان و گياهان مثل زيتون، انجير، انگور، خرما و انار بهترين غذا معرفي شده و آنها را از نعمتهاي بزرگ الهي شمرده است: >يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ…<؛ خداوند با آن (آب باران)، براى شما زراعت و زيتون و نخل و انگور و از همه ميوهها مىروياند.»[xlv] اين كلمه چند مرتبه در قرآن به كار رفته و يك بار هم به آن سوگند ياد شده است. [xlvi]
و باز ميفرمايد: >يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخيلَ وَ الْأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ<؛ به وسيله آن، كشت و زيتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [ديگر] براى شما مىروياند. قطعاً در اينها براى مردمى كه انديشه مىكنند نشانهاى است.»[xlvii]
>وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ<؛ و از محصولات درختان خرما و انگورها، [شراب] مستىبخش و روزى نيكو از آن [ها] مىگيريد قطعاً در آن[ها]، نشانهاى است براى گروهى كه خردورزى مىكنند. »[xlviii] و نيز >…وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ<؛ و نيز بستانهايى از تاكها و زيتون و انار، همانند و ناهمانند. به ميوههايش آن گاه كه پديد مىآيند و آن گاه كه مىرسند بنگريد كه در آنها عبرتهاست براى آنان كه ايمان مىآورند.»[xlix]
در قرآن کريم از پياز، سير، عدس و ساير خوردني ها نيز سخن گفته شده است.
عسل يکي از بهترين فرآوردههاي حيواني است که به وسيله زنبور عسل تهيه ميشود و در اختيار مردم قرار ميگيرد. خداوند زنبور عسل و فعاليتهاي آن را به صورت تکويني در اختيار بشر قرار داده و در اين رابطه ميفرمايد: >ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ<؛ سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، به راحتى بپيما! از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود كه در آن، شفاء براى مردم است. به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه مىانديشند.»[l]
- حرمت خبائث
در عرف قرآن، خبيث هم در مواد غذايي به کار رفته و هم در برخي از کارها و اعمال خلاف عفت که هر دو صنف از اين خبايث در شريعت اسلام حرام شمرده شدهاند. آيه: >وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ<[li]؛ چيزهاى پاكيزه براى آنها حلال و ناپاكها را حرام مىگرداند» در باره مواد غذايي آمده و آيه: >وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ<؛[lii] و او را از شهرى كه كارهاى زشت در آن انجام مىدادند نجات داديم.» اشاره به اعمال منافي عفت دارد.
مصاديق خبائث:
در آيات متعددي، خوردن چند چيز تحريم شده، از جمله آيه >حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ<؛ بر شما حرام شده است: (خوردن) مردار و خون، و گوشت خوك و آنچه را كه [به هنگام سر بريدن نام] غير خدا بر آن بانگ زده شده و (حيوانات) خفهشده، و بر اثر زدن (يا بيمارى) مرده و از بلندى افتاده و جان سپرده و به ضرب شاخ كشته شده و آنچه درّنده (از آن) خورده- مگر آنچه را (زنده در يابيد و) سر بِبُريد- و آنچه بر (آستان) بتهاى سنگى سر بريده شده است و (نيز) تقسيمكردن (گوشت حيوان) به وسيله چوبهاى شرطبندى اين (كارها همگى) فسق و نافرمانى است».[liii]
به برخي از خوردنيهاي حرام که از آيات قرآن کريم به دست ميآيند، اشاره ميکنيم:
- ميته حيوان حلال گوشت:به دستور اسلام، حيوان حلال گوشت در حالي كه حيات دارد، ذبح شرعي شود و بعد ازآن خوردن او مانعي ندارد. اما به هر دليلي اگر حيوان مزبور، ذبح نشود يا ذبح آن فاقد يكي از شرايط باشد در اين صورت ميته و مردار بوده و خوردن آن حرام و غيرجايز ميباشد. حكمت آن در روايتي چنين بيان شده است: >اما الميتة فانه لم ينل منها احد الا ضعف بدنه، و ذهبت قوته، و انقطع نسله و لا يموت آكل الميتة الا فجاة<؛[liv] اما مردار را هيچكس از آن نمىخورد، مگر اينكه بدنش ضعيف و رنجور مىشود، نيروى او را مىكاهد، و نسل را قطع مىكند و آن كس كه به اين كار ادامه دهد با سكته و مرگ ناگهانى از دنيا مىرود.»
حكمت حرمت مردار به دو جهت است: اول اينكه دستگاه گوارش نمىتواند از مردار خون سالم و زنده بسازد، دوم اينكه مردار كانونى است از انواع ميكربها.[lv]
- خون: يكي ديگر از محرمات، خوردن خون است. در حكمت تحريم خون در حديثي آمده است: «آنهايي كه خون مىخورند آن چنان سنگدل مىشوند كه حتى ممكن است دست به قتل پدر و مادر و فرزند خود بزنند.» از سوي ديگر خوردن خون هم زيان جسمى دارد و هم اثر سوء اخلاقى؛ زيرا خون از يك سو ماده كاملا آمادهاى است براى پرورش انواع ميكربها. تمام ميكربهايى كه وارد بدن انسان مىشوند به خون حمله مىكنند و آن را مركز فعاليت خويش قرار مىدهند به همين دليل گلبولهاى سفيد، پاسداران و سربازان كشور تن انسان، همواره در منطقه خون پاسدارى مىكنند تا ميكربها به اين سنگر حساس كه با تمام مناطق بدن ارتباط نزديك دارد راه پيدا نكنند.
از سوى ديگر امروز در علم غذاشناسى ثابت شده كه غذاها از طريق تاثير در غدهها و ايجاد هورمونها در روحيات و اخلاق انسان اثر مىگذارند، در قديم، تاثير خونخوارى در قساوت و سنگدلى به تجربه رسيده و حتى ضرب المثل شده است.[lvi]
- گوشت حيوانى كه بدون نام خدا كشته شود: از جمله گوشتهايى كه در اين آيه از خوردن آنها نهى شده، گوشت حيواناتى است كه مثل زمان جاهليت به نام غير خدا (بتها) ذبح شود.
ممکن است نام خدا و غير خدا در ماهيت گوشت از نظر بهداشتى اثرى نداشته باشد؛ زيرا محرمات در اسلام روى جهات مختلفى است، گاهى تحريم چيزى بخاطر بهداشت و حفظ جسم است و گاه به خاطر تهذيب روح و زمانى به خاطر حفظ نظام اجتماع و تحريم گوشتهايى كه به نام بتها ذبح مىشود در حقيقت جنبه معنوى و اخلاقى و تربيتى دارد، آنها انسان را از خدا دور مىكند و اثر روانى و تربيتى نامطلوبى دارد، چرا كه از سنتهاى شرك و بتپرستى و تجديدكننده خاطره آنها است.[lvii] ولي در عين حال اين امکان هم منتفي نيست که نام خدا درگوشت اثر بهداشتي نيز داشته باشد و ما از اثرگذاري آن علم نداريم وممکن است طعم و مزه گوشت که در ذبح شرعي و غير شرعي کاملا محسوس است، يکي از آثار آن باشد.
- منخنقه:حيواني كه به سبب گلو فشردن خفه گرديده و مرده باشد.
- موقوذه:حيواني كه به سبب زدن كسى به چوب يا سنگ يا چيز ديگر مرده باشند.
6.متردية: حيواني كه در چاهى افتاده يا از بلندى پرت شده و مرده باشد.
- نطيحة: حيواني كه به وسيله شاخ يا لگد حيوان ديگر كشته شده باشد..
- ما أَكَلَ السَّبُعُ:باقى مانده حيوانى كه به وسيله درنده ديگر خورده شود، مگر اين كه زنده باشد و طبق موازين شرع اسلامى ذبح شود و دست و پا بزند.
- ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ: حيوانى كه براى تعظيم به بتها در برابر آنها ذبح شود.
- گوشت حيوانيکه در زمان جاهليت آنرا تكهتکه كرده و جهت تعظيم و تقرب به بتها بين آنها تقسيم نموده و روي آنها ميگذاشتند.
اگر به آيات قرآن کريم دقت شود، خداوند بشر را به وسيله پيغمبرانش از هر چه كه به جسم و روح او آسيب ميرساند و باعث ميشود که سعادت دنيا و عقبي را از او بگيرد برحذر داشته است، چون خداوند خالق انسان است و فقط او ميداند که چه چيزي به نفع و چه چيزي به ضرر اوست.
- حرمت اسراف وتبذير
اسراف در آموزه ديني اسلام بيشتر بر چگونگي مصرف غذا اطلاق ميشود، هر چند در مسئله پوشاک و مسکن نيز به کار ميرود. شيخ طوسي ميگويد: اسراف خروج از حد ميانه و اعتدال است.
و گفته شده منظور از اسراف خروج از حلال به سوي حرام است. و نيزگفتهاند اسراف خروج از شي منفعتدار به چيز مضر است. برخي اسراف را به معناي پرخوري دانستهاند.[lviii]
در قرآن کريم در آيات متعددي بر اجتناب از اسراف تاکيد شده و در يکي ازين آيات ميفرمايد: >يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ<؛ اى فرزندان آدم! هنگام رفتن به مسجد، زينت يافته باشيد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند اسرافكنندگان را دوست نمىدارد.»[lix]
در مورد استفاده از ميوهجات غلات ميفرمايد: >كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ<[lx]
مراد از «ولا تسرفوا» اين است كه در استفاده از اين ميوهها و غلات از آن حدى كه براى معاش شما صالح و مفيد است تجاوز نكنيد، هرچند انسان مالک مال خود ميباشد، وليكن حق ندارد در خوردن آن و بذل و بخشش از آن زيادهروى كند و يا در غير آن مصرفى كه خدا معين نموده به كار ببرد. اين آيه مطلق است و خطاب آن شامل جميع مردم است، هم مالک متمکن را دربر ميگيرد و هم فقير مستمند را. [lxi] از جانب ديگر، اسراف كلمه بسيار جامعى است كه هرگونه زيادهروى در كميت و كيفيت و بيهودهگرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مىشود.[lxii] بنابراين اسراف به طريق اولويت شامل کساني ميشود که مسلط بر بيتالمال مسلمين ميباشند چون آنان امانتدار مردم هستند و اسراف در بيتالمال افزون بر حکم اسراف مشمول حکم خيانت نيز ميشود.
در دين اسلام اسرا ف به طور عموم و در هر شكل وصورت آن، مذموم و ناپسند است و تحريم گرديده است، اسراف به اقتصاد جامعه آسيب ميرساند و آن را به چالش فقر دچار ميسازد و سلامتي انسان را تهديد ميکند.
گرسنهاى كه احتياج به غذا را به صورتى غير صحيح برطرف مىسازد و بيش از اندازه لازم غذا مىخورد نقصى به جهاز هاضمه خود وارد مىآورد و مجبور مىشود به وسيله دوا و اتخاذ رژيم، جهاز هاضمه و غدد ترشحى آن را اصلاح نمايد، و وقتى اين عمل را چند بار تكرار كرد، دواهاى مزبور از اثر و خاصيت مىافتد، و انسان براى هميشه عليل شده و از انجام كارهاى حياتىاش كه اهم آن فكر سالم و آزاد است باز مىماند، كمتر فسادى در عالم و كمتر جنگ خونينى است كه نسلها را قطع و آبادىها را ويران سازد و منشا آن اسراف و افراط در استفاده از زينت و رزق نبوده باشد.[lxiii]
هارونالرشيد طبيب حاذقى داشت نصرانى به نام بختيشوع. به على بن حسين واقدى گفت در كتاب شما چيزى از علوم طبّ هست؟ واقدى گفت: آرى! حق تعالى تمام طبّ را در نيم آيه جمع گردانيده و آن اين سخن خداست که فرموده >كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا<. گفت از پيغمبر شما چيزى راجع به اين موضوع ذكر شده؟ گفت: آرى! تمام طب را در چند كلمه جمع نموده و فرموده: «المعده بيت كلّ داء و الحمية رأس كل دواء و اعط كلّ بدن ما عوّدته؛ معده، خانه و مخزن تمام دردها است و پرهيز كردن، سرّ تمام دواها است و هر بدنى را بده آنچه باو عادت دادهئى.» بختيشوع گفت: باقى نگذارده كتاب شما و نه پيغمبر شما براى جالينوس هيچ طبّى را.[lxiv]
حرمت گوشت خوک
مصرف گوشت خوك در بين يهوديان ممنوع بوده و يكي از غذاهاي حرام در شريعت حضرت موسي7 است.[lxv] در انجيل حضرت عيسي7 نيز گنهكاران به خوك تشبيه شده است.[lxvi]
در دين اسلام هم برحرمت آن تاكيد شده و در آيات قرآن بدان تصريح شده است. قرآن كريم انواع غذاها را كه براي جسم و روح انسان مفيد بوده و ذائقه او را نيز ارضاء كرده حلال شمرده است، و از طرفي انسان را از خوردن غذاهاي مضر و پليد نهي ميكند. ممنوعيت از غذاهاي غيربهداشتي و تنفرآميز يكي از خدمات اديان الهي به بشريت است؛ زيرا در شرايطي كه ميكرب كشف نشده بود و اثرات غذاهاي پليد در به وجود آوردن بيماريها روشن نبود، آنها را ممنوع اعلام كرده و اين خدمت بزرگي در جهت سلامتي انسانها ميباشد.
مضرات گوشت خوك
خداوند ميفرمايد: >إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزير<؛ همانا خداوند (خوردن) مردار و خون و گوشت خوك را حرام كرده است.» [lxvii] مضمون اين آيه، در چهار سوره قرآن آمده است و علت تاكيد قرآن بر اين مطلب همان اهميت موضوع و خطرات جسمي و روحي مصرف گوشت خوك و نيز آلودگي جامعه بشري به آن است؛ هنوز در برخي كشورهاي جهان به ويژه اروپا و آمريكا گوشت خوك جزء غذاهاي رسمي آنها است.
ابن سينا ميگويد: خنزير حيواني است بسيار كثيف و نجاستخوار، گوشت آن توليد غذاي غليظ و لزج نمايد كه سبب بسياري از بيماريها از جمله دردسر مزمن، داء الفيل، فساد معده وعقل، ابتلاء به حرص شديد، زوال مروت، غيرت وحميت و سبب مخنثي (ميل به هم جنسگرايي) ميشود.[lxviii] گوشت خوك درميان تمام حيوانات كه بر روي زمين زندگي ميكنند، محتوي بيشترين مقدار ازماده سمي اسيداوريك است، چه اينکه حيوانات ديگر در حدود 90% اين ماده را به طور مستمر از طريق کليه به بيرون دفع ميكنند، اما خوك قادر به بيرون ساختن اسيداوريك از بدن خود نيست، مگر به مقياس كمي كه از دو درصد تجاوز نميكند و باقيمانده اين سمّ مهلك جزئي از گوشت خوك ميشود.[lxix]
حكمت حرمت گوشت خوك
در مورد فلسفه حرمت گوشت خوك امور زير ميتواند دخالت داشته باشد:
الف. گوشت خوك تأثيرات روحي و رواني در انسان به جا ميگذارد و لذا حتي نزد اروپائيان كه از گوشت آن ميخورند، سمبل بيغيرتي است. خوك در امور جنسي فوق العاده بيتفاوت و لاأبالي است و لذا افزون بر تأثير گوشت آن در روحيات كه از نظر علمي ثابت شده است، تاثير آن در خصوص لاأباليگري در مسائل جنسي مشهود است.[lxx] و نيز خوك غيرت ناموسي ندارد و جفت خود را در معرض خوكهاي نر ديگر قرار ميدهد و حتي از اين كار لذت هم ميبرد كه اين صفات با خوردن گوشت آن قابل انتقال ميباشد. از اين جهت اشخاصي كه از آن تغذيه ميكند همان صفات و اخلاق رذيله را پيدا ميكنند.[lxxi]
ب. گوشت خوک عامل بيماريهاي متعددي از قبيل اسهال خوني، يرقان عفوني، اسهال آميبي، تصلب شرايين، دردهاي مفصلي و مسموميتهاي غذايي ميشود.[lxxii]
ج. برخي از امراض، فقط از خوردن گوشت خوک به وجود ميآيد.
کرم تريشن: كرم تريشين تنها به وسيله گوشت خوك به انسان منتقل ميشود. كرم تريشين به ماهيچههاى بدن نفوذ كرده و به آسانى از بين نمىرود و يك گرم گوشت خوك ممكن است حامل هزارها عدد از اين كرم باشد و يك تريشين ماده تقريبا 1500 كرم جوان ميزايد، اين كرم مىتواند به قلب نيز نفوذ کند و باعث سكتههاى قلبى شود، پختن گوشت، اين كرمها را نابود نمىسازد؛ زيرا وقتى گوشت را حرارت مىدهند، مواد سفيد گوشت منعقد مىشود و كرم در وسط اين اجرام منعقد شده از آسيب حرارت مصون مىماند. اين قسمتهاى منعقده كه كرمها را در وسط خود محفوظ كردهاند، در معده حل نمىشوند و به رودهها مىروند.[lxxiii]
كرم كدوي خوك: اين کرم در عضلات و مغز خوك يافت ميشود كه انسان را دچار نارسائيهايي در جهاز هاضمه ميكند.[lxxiv]
تريشينوز: اين نيز كرم ديگري است كه باعث خراشيدن و التهاب جداره رودهها و پيدايش جوشها و دملهاي پراكنده در تمام بدن و درد شديد عضلاني و سختي تنفس و ناتواني در سخن گفتن و جويدن غذا و… ميشود كه تا به حال درماني براي آن پيدا نشده است.[lxxv]
گوشت خوک زيانهاي ديگري هم داردکه در اين مقاله مجالي براي بيان[lxxvi] آنها نيست.
از مطالبي که بيان شد حرامها و حلالهاي خداوند داراي مصلحتها و حكمتهايي است كه با پيشرفت علوم بدانها بيشتر پيميبريم. به عبارت ديگر قرآن به برخي نكات اشاره ميكند كه علوم پزشكي و عقل آدميان در صدر اسلام آنها را كشف نكرده بود كه نمونه آن همين تحريم گوشت خوك است كه به برخي از مضرات و حكمتهاي آن اشاره شد. واين را ميشود گفت كه يكي از اشارات علمي قرآن كريم است كه خود نوعي از اعجاز علمي قرآن به شمار ميآيد.
پينوشت
[i]. رک: محمد خليلي، طب الصادق7، ترجمه: نصير الدين امير صادقي تهراني، پنجم، 1345ش، ص 30
[ii] . مجلسي، محمد باقر، بحارالا نوار، تهران، اسلاميه ج 62، ص 75 .
[iii] . مرتضي عاملي، سيّد جعفر، آداب طبّ و پزشكي در اسلام، ترجمه: لطيف راشدي با همكاري حسين برزگري بافقي، ص 10.
[iv] . همان.
[vi] . همان.
[vii] . تاريخ طب در ايران ، ج 2، ص 569 .
[viii] . گوستا لبون، تمدن اسلام و عرب ، ص 610 .
[ix] . همان، ص .614 -616
[x] . بقره/ 174.
[xi] . صافات/ 66.
[xii] . عبس/24
[xiii] . انصاري محلاتي، محمد رضا، الحكم الزاهرة با ترجمه انصاري، قم، سازمان تبليغات، ج1ص49.
[xiv] . فلسفي، محمد تقي، الحديث(روايات تربيتي)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ج2 ص241.
[xv] . قرشي، علي اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلاميه، ششم، 1371ش، ج4 ص 258-260.
[xvi] . راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، بيروت، چاپ اول، 1412 ق، ص527.
[xvii] . همان.
[xviii] . طريحي فخر الدين، مجمع البحرين، كتابفروشي مرتضوي، تهران، سوم، 1375ش، ص 251
[xix] . اصفهاني، سيده نصرت امين، مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص 174، ،نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[xx] . طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش. ج1، ص459
[xxi] . فخرالدين رازي، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج5، ص186، دار احياء التراث العربي، بيروت، سوم، 1420ق.
[xxii] . همان، ج5،ص186.
[xxiii] . المفردات في غريب القرآن، ص 407.
[xxiv] . فرهنگ ابجدي عربي – فارسي، ص: 638.
[xxv] . عليرضا مرندي، بهداشت، ص85.
[xxvi] . عفت نوابي نژاد وشكوه گوهريان ، تغذيه وتاثير آن درسلامت وبهداشت، ص5، تهران 1342ش، انتشارات امير كبير.
[xxvii] . همان، ص5
[xxviii] . تغذيه درقرآن دكتر، محمد رضا نوري، ص 39.
[xxix] . همان
[xxx] . محمد علي مولوي، بهداشت همگاني، ص2، 1352ش، چاپ دانش آموز.
[xxxi] . همان.
[xxxii] . النحل/5.
[xxxiii] . أطيب البيان في تفسير القرآن، ج2، ص286.
[xxxiv] . تفسير نمونه، ج1، ص569.
[xxxv] . مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج2، ص: 174.
[xxxvi] . رک: همان ج2 ص426.
[xxxvii] . المائدة/5.
[xxxviii] . الأعراف/32.
[xxxix] . البقرة/168.
[xl] . ترجمه الميزان، ج8 ص101- 102.
[xli] . النحل/5.
[xlii] . حج/ 28.
[xliii] . نحل/ 14.
[xliv] . النحل/66.
[xlv] . النحل/11.
[xlvi] . تين/ 1.
[xlvii] . النحل/11.
[xlviii] . النحل/ 67.
[xlix] . الأنعام /99.
[li] . الأعراف/157.
[lii] . الانبياء/74.
[liii] . مائده/ 3.
[liv] . وسائل الشيعه، ج16 ص310.
[lv] . رک: تفسيرنمونه ، ج1 ص586.
[lvi] . رک: تفسيرنمونه ، همان.
[lvii] . همان.
[lviii] . التبيان في تفسير القرآن، ج4، ص: 386.
[lix] . الأعراف/31.
[lx] . الأنعام/141.
[lxi] . ترجمه الميزان، ج7، ص501.
[lxii] . تفسير نمونه، ج6، ص149.
[lxiii] . ترجمه الميزان، ج8، ص101- 102.
[lxiv] . رک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4ص638؛ ترجمه الميزان، ج8 ص 104.
[lxv] . کتاب مقدس، سفر لاويان، باب يازدهم، آيه 7 «و خوک زيرا شکافته سم است و شکاف تمام دارد ليکن نشخوار نمي کند اين براي شما نجس است.»
[lxvi] . عهد جديد، رساله دوم پطرس رسول، باب 2، آيه 22.
[lxvii] . بقره/173.
[lxviii] . قرآن وطب، ص185.
[lxix] . عبدالرؤف مخلص، اعجاز علمي قرآن كريم، ص95.
[lxx] . تفسير نمونه، ج1ص586.
[lxxi] . احمد اهتمام، فلسفة احكام، ص162، به نقل از پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، دكتر محمدعلي رضايياصفهاني، ج2ص321.
[lxxii] . طب در قرآن، دكتر عبدالحميد دياب و دكتر قرقوز، تر جمه علي چراغي، ص 146 ـ 147.
[lxxiii] . اسرار خواركيها ص74 به نقل از اسلام پزشك بي دارو.
[lxxiv] . طب در قرآن، ص146 ـ 147.
[lxxv] . همان .