بايستههاي روابط و حقوق خانواده / سيد ضياء الدين صدر

بايستههاي روابط و حقوق خانواده
سيد ضياء الدين صدر
امام باقر(ع) ميفرمايند: «زني به خدمت رسول خدا(ص) شرفياب شد و عرض کرد حقّ شوهر بر زن چيست؟ حضرت فرمود: «زن بايد که فرمانبردار شوهر باشد و از او نافرماني نکند، از متاع خانه چيزي بدون اجازه شوهر صدقه ندهد، روزه مستحبّي نگيرد مگر به اذن شوهر، او را از خود منع نکند اگر چه بر جهاز شتر باشد، و بدون اذن شوهر از خانه بيرون نرود، که اگر بدون اذن او بيرون رود فرشتگان زمين و آسمان و فرشتگان رحمت و عذاب او را لعنت کنند تا به خانهاش باز گردد.»[i]
رسول خدا(ص) ميفرمايند: «حقّ زن بر شوهر اين است که او را گرسنه نگذارد، و بدنش را بپوشاند، و هيچگاه با او بد رفتاري نکند»[ii].
زن و شوهر داراي حقوق زيادي نسبت به يکديگر ميباشند و هر يک از آنها بايد مايه آرامش و راحتي يکديگر باشند و همديگر را مورد کرامت، رحمت و محبت قرار دهند و در مسائل زناشويي نسبت به يکديگر تمکين نمايند، و بر مرد است مخارج زن را مطابق شأن متعارف او بپردازد. و به طور کلي مطابق بعضي روايات زن يا شوهر حق ندارد در هيچ امري کاري را که موجب اذيت و آزار ديگري شود[iii] انجام دهد.[iv]
فاطمه زهرا فرمود: «خيارکم الينکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم؛ بهترين افراد شما نرم خوترين شمايند، و آنها[نرم خوترين افراد] کساني هستند که بيشتر به زنانشان احترام ميگذارند.»[v]
اشاره:
در روزگار کنوني مسائل زنان و خانواده در کنار جهاني شدن بيشتر پژوهشها را به خويش اختصاص داده است. انبوه محصولات رسانهاي نظير تلويزيون، راديو، ماهواره، اينترنت، روزنامهها و مجلات و نيز کنفرانسها، سمينارها، و نشستهاي علمي، گواه گوياي اهيمت خانواده، زن و جهاني شدن، و نيز نشان دهنده آفتها، گرفتاريها و آسيبهاي پيشآمده در اين مقولات ميباشد.
بعد از انعقاد عقد نكاح و گره خوردن دو شخصيت زن و مرد با يكديگر، تعامل و رفتار متقابل زوجين و رعايت حقوق متقابل آنها با يكديگر نقش منحصري در بقا و تكامل و تعالي خانواده ايفا ميكند. اين نوشته بر آن است تا در ضمن برخي مسائل نظري خانواده بايستههاي روابط و حقوق متقابل زن و مرد را مورد بررسي کند.
اهميت موضوع
خانواده، نخستين سنگ بناي جامعه بزرگ انساني، در استحكام روابط اجتماعي و رشد يكايك اعضاي جامعه، نقش بنيادين دارد. تلاش در جهت استحكام خانواده و استوارسازي روابط درون اين سيستم زمينه را براي سلامت اخلاقي و سعادت عمومي فراهم ميسازد. خانواده، عامل «اجتماعي كننده»، و منتقل كنندة اصول اخلاقي و مهارتهاي اجتماعي از نسلي به نسل ديگر است. خانواده ميتواند در پرورش توانائيهاي بالقوة افراد از طريق مراقبتهاي دوران كودكي و نوجواني اثر بگذارد و در اوقات خوش و ناخوش براي حمايتهاي عاطفي و معنوي و هرچه معنيدارتر كردن تجارب، ما را ياري دهد. زندگي خانوادگي، يك پديدة جهاني است، قديميترين، اساسيترين و در عين حال، بادوامترين نهاد انساني و با ارزشترين جايگاه تربيت نسل است. مراقبتهاي اوليه در خانواده صورت ميگيرد و نيازهاي اساسي در آن برطرف ميگردد. ايجاد محيطي امن و باثبات بهويژه براي كودكان، نيرومندترين آرزوي خانواده است.
آرامش جسمي – رواني، پوياييهاي زندگي و رشد شخصي زن و مرد تنها در خانواده شكل ميگيرد، هرچند ممكن است در مواردي اين شكلگيري ناسالم و نامطلوب باشد. اين عملكردهاي خانواده يعني محبت، عشقورزيدن، فرزند پروري، احساس تعلق و وابستگي، به تنهايي قادر خواهد بود خانواده را بين نهادهاي مختلف اجتماعي، ناهمانند و منحصر به فرد سازد.
در متون ديني آمده كه آفرينش انسان به صورت زوجي از مرد و زن به شكل خانواده بوده است. جامعه بشري بدون خانواده برپا نميماند و تشكيل خانواده با وجود تنوع مذهبها و فرهنگها و عرفها و آداب اجتماعي، يك پديده طبيعي و فطري است. در تعريف خانواده، رابطه زوجيت (مذهبي، قانوني، عرفي) شرط است و اين را نه تنها اسلام و اديان الهي بلكه جامعهشناسان امروز قبول دارند؛ از اينرو است كه در جامعهشناسي، هر گروه همزيست در زير يك سقف و در يك خانه را نميتوان خانواده دانست. فرق روشني ميان خانوار و خانواده وجود دارد و كوشش برخي مؤلفان آمريكايي براي يكي دانستن ايندو و برداشتن شرط زوجيت شرعي (يا قانوني)، بينتيجه است.[vi]
نقش خانواده در سلامت و امنيت اجتماعي
همه رشد و نموهاي انساني محل عزيمت و حرکت ميخواهد. «محل اين عزيمت»، امنيت اجتماعي و خانواده است. امنيت انساني داراي دو بعد کمي و کيفي ميباشد. بعد کمي ارضاي نيازهاي مادي را در بر ميگيرد که کمترين اين نيازها غذا، مسکن، آموزش، بهداشت، و… است که براي حيات و بقاي نسل انسان درخور اهميت هستند. اما بعد کيفي امنيت انساني به شخصيت انساني او پيوند مييابد که شامل استقلال فردي حق تعيين سرنوشت و مشارکت آزاد در زندگي اجتماعي و سياسي است. به اين ترتيب بعد کيفي امنيت انساني، مسايل فراتر از حيات و بقاي فيزيکي انسان را شامل ميشود.
زمينهساز موفقيت همه نهادهاي اجتماعي و اقتصادي وجود امنيت ميباشد. رابطه درست دولت و جامعه بر مبناي امنيت استوار است. و مسائل اساسي توانمندي و زوال دولت از همين جا نشأت ميگيرد. خانواده سالم نيز در بستر امنيت و ايمان به وجود ميآيد. همانطوريکه نخستين وظيفه دولت، امنيت اجتماعي است مهمترين تکليف والدين نيز ايجاد فضاي امن براي تنفس و تربيت فرزندان است. بعد از تشكيل خانواده، مطمئنترين راه سلامت و امنيت جامعه و تربيت اخلاقي کودکان، تأمين امنيت است. هنگامي كه امنيت رواني به وجود آمده و مباني خانواده مستحكم گرديد و سنت ازدواج مراعات شد، انحطاط، سرگرداني، طغيان، تجاوز جنسي و شيوع بيماريهاي خطرناك جنسي به طرز چشمگيري كاهش مييابند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهاني، بيشتر افرادي كه به نوعي به انحراف كشيده ميشوند از فضاي گرم و عاطفي خانواده، محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نكردهاند.
هرگونه تغيير مثبت يا منفي در خانواده، در جامعة بزرگ انسانها نيز تأثير مستقيم دارد. ثبات يا بيثباتي خانواده مستقيماً بر جامعه تأثيرگذار است. در جوامعي كه ارزشهاي خانواده متزلزل گردد بيشك ارزشهاي اخلاقي عمومي نيز سقوط خواهد كرد. خانواده، واحد اساسي اجتماعي زندگي هر فرد است و آنچه بزرگسالان در جامعه عمل ميكنند فراگرفتههاي آنان در خانواده است.[vii]
عليرغم همة اين بحرانهاكه ساختار خانواده را متأثر ساخته و عليرغم تغييرات ساختاري در خانوادهها، خانواده سنتي در مقايسه با ديگر شكلهاي خانواده، مقامي برتر دارد. اين وابستگي عاطفي به واحد خانواده و فرزندان، همراه با پيدايش پارهاي ساختارهاي جديد خانواده، نشان تجديد ستايش از حريم خانه و خانواده است. جايگاه تفاهم و روابط مهرآميز و محل تأمين نيازهاي رواني – اجتماعي افراد و بستر امنيت و آسايش، خانواده است. در همه جوامع بهويژه جوامع غربي كه بيشترين قربانيان تضعيف جايگاه خانواده هستند، تنها وظيفه نهادي خانواده كه هنوز تا حدودي پابرجاست، محبت غريزي است.
بايد اذعان داشت که فضاي امن را در خانواده هرگز نميتوان انتظار داشت، مگر پس از ايفاي حقوق متقابل زن و مرد. همه مشکلات به گونهاي به عدم توجه حقوق زن و مرد نسبت به هم بر ميگردد.
كاركردهاي خانواده
- حفظ نسل: اصليترين كاركرد طبيعي خانواده، توليد فرزندان و نگهداري آنان است. دخالت اراده بشر در اين «ثمره زندگي» سبب شده كه در برخي جوامع و برخي خانوادهها با وسائل مخصوص مانع به وجود آمدن فرزند شوند و اراده و عمل بشر در نقطه برابر و خصمانهاي با طبيعت و اهداف آن قرار گيرد. اسلام به سبب تطابق و هماهنگيش با طبيعت، به اين كاركرد اهميت بسيار ميدهد و پيامبراكرم در اينباره ميفرمود كه «من به فرزند آوردن شما افتخار ميكنم.» و براي تشويق مادران به فرزنددار شدن، دوران حاملگي را براي آنها همچون عبادت بزرگي براي او دانسته است. مگر آنكه با مصالح مهمتري تزاحم يابد.
يكي از نقاط مهم اين كاركرد، حفظ و نگهباني دقيق از خط توارث و نسب انسان و خانوادهها و جلوگيري از اشتباه نسبها (يا اختلاط انساب) است. براي حمايت از اين نقطه مهم خانواده است كه اسلام از روابط آزاد زن و مرد در جامعه گريزان است و زن و مرد زنان را به «عفت» و پاكدامني دعوت ميكند و نوعي پوشش را براي او واجب ميشمرد كه به آن «حجاب» ميگوئيم.
- انتقال تجربه: كاركرد مهم ديگر خانواده آموزش زندگي فردي و اجتماعي به فرزندان و انتقال تجربههاي به دست آمده در طول زندگيهاي پر ماجراي زن و مرد است. اين كاركرد و وظيفة خانواده سبب نگهباني فرزندان (پسر يا دختر) از خطرات طبيعي و يا اجتماعي و بشري ميشود. اين كاركرد پس از بلوغ و حتي پس از استقلال فرزندان و جدا شدن آنان نيز بسيار مهم و ضروري است.
اسلام به اين مهم توجه بسياركرده و دستورهاي فراواني در اينباره آورده و خانوادهاي را كه از اين كاركرد تهي باشد و نمونههاي آن در غرب فراوان است، ميتوان خانواده مسخ شده دانست.
- پرورش روحي و فكري فرزندان: پدر و مادر موظف به پرورش و هدايت روح و انديشه و شكل دادن به شخصيت و منش فرزندان ميباشند همانگونه كه يك باغبان به رشد طبيعي و سلامت درختان خود اهميت ميدهد و توجه ميكند.
يكي از اين وظايف، آموزش علم و فن و هنر به فرزندان است تا بتوانند به قدر استعداد خود ترقي كنند. وظيفة ديگر، آموزش اخلاق و اجتماعي بارآوردن و روش معاشرت و پرورش عواطف انساني فرزندان و تقويت روح همكاري و محبت به ديگران، خدمت به جامعه، و درك مسئوليتهاي فردي و اجتماعي و خانوادگي است.
اين نقش شامل رفتار عاطفي ماهرانه والدين براي جلوگيري از (عقدههاي كممحبتي و سرخوردگي و كمبود عواطف پدر فرزندي يا مادر فرزندي، بحرانهاي روحي، بيتفاوتي و افسردگي و احساس نا امني و ترس و سرگرداني) نيز ميشود و اسلام به تاثيرات عميق جامعهشناختي آن توجه داشته است.
- انتقال فرهنگ و زبان: خانواده، مسئول آموزش زبان مادري و ملي به فرزندان و آشناسازي آنان با فرهنگ ملي و بومي و دادن شعور اجتماعي براي هماهنگي در بينش و جهانبيني با افراد جامعه خود است.
در اسلام، خانواده مكلف است كه جهان بيني صحيح الهي و اسلامي يعني «اصول دين» را به فرزند خود بياموزند و او را با اصول عمده قوانين ديني (احكام شرعي) آشنا سازند و از (محرمات) يعني كارهاي غيرقانوني و ممنوع پرهيز دهند. در نظر اسلام، خانواده مسئول نگهباني ارزشهاي ديني و مكتبي اخلاقي و ملي و مأمور آموزش آن به اعضاي خود ميباشد.
- ايجاد آرامش رواني: از نظر رواني، زن داراي عواطفي رقيق و قلبي مهربان و داراي غريزه پرستاري و مهرورزي و صلحجوئي و طبيعي يك زن سالم بهدور از پرخاش و جنگ و خصومت است، از اينرو وجود او همواره ميتواند و به طور طبيعي، بايد تعديل كنندة احساسات خشونتبار و جنگجويانه مرد در بيرون و در خانه باشد.
از بركت همين ويژگي زن سالم در خانه و خانواده، انتظار ميرود كه زن و خانواده اثر آرامبخشي و ايجاد رواني داشته باشد و خانه براي اعضاي آن آسايش و تعادل رواني و عصبي به بار بياورد و محيط زندگي عاطفي و شيرين شود و حتي اين عاطفه و لطيف شدن آن از خانه به كوچه و بازار و جامعه منتقل گردد. زن در قرآن سبب آرامش مرد و خانه آسايشگاه آرامبخشي براي همه خانواده معرفي شده.[viii] در اين آيه يكي از نعمتهاي خداوند را ايجاد دوستي و ترحم و نرمدلي بين زن و شوهر دانسته است. البته متقابلاً شوهر باعث نوعي آرامش در زن ميشود كه موجب آسايش و كمال زن خواهد بود.
- ساختن جامعهاي سالم و نيرومند: عموماً در جامعهشناسي به چند كاركرد معروف براي خانواده بسنده ميكنند؛ در صورتي كه در نظر اسلام، وظايف و كاركردهاي خانواده منحصر به همان چند كاركرد اولي مانند ايجاد نسل و تربيت و حفظ و نگهداري فرزند نيست؛ بلكه چون خانواده خشت بناي جامعه است نقش عمدهاي در ساختار جامعه و ساختن يك جامعه سالم و نيرومند دارد. در اسلام، مسئوليت اجتماعي شامل همه افراد جامعه و خانواده ميشود. در اسلام، «همه، مسئول همه» ميباشند (كُلكم راع و كُلكم مسئول عن رعيته). هر خانواده با تلطيف و آرامش بخشيدن به روح و اعصاب مرد و ديگر اعضاي خود و با تربيت صحيح فرزندان شايسته، براي بهسازي جامعه مهمترين گام را در ساختن جامعه سالم و پيشگيري و جلوگيري از فساد و جنايت و جرم و تبهكاري برميدارد.
- هدايت غريزه و نياز جنسي: زناشويي، نياز جنسي طرفين را برطرف ميسازد و همين كاركرد ضمن جلوگيري از مفاسد تجرد و بيماريها يا جرائم ناشي از آن، سبب توليد نسل ميگردد.
خانوادهاي كه داراي فرزنداني باشد مسئول كنترل و هدايت غرايز آنان و تسهيل زناشويي پسران و دختران اعضاي خانواده نيز هست، از اينرو بدون خانواده اين كاركرد دشوارهائي دارد يا ناقص و يا معلق ميماند.
- كاركردهاي ديگر خانواده: براي خانواده در برخي شرايط و برخي جوامع و اقشار جامعه كاركردهاي ديگري نيز به وجود ميآيد، از جمله نقش اقتصادي خانواده است. در برخي جوامع زنان در مزرعه و يا كارگاه خانوادگي يا در خانه كار يا توليد ميكنند و به اقتصاد خرد و كلان و درآمد خانواده و ملي كمك ميرسانند. حداقل نظريه اسلام دراين خصوص، جلوگيري از هدر دادن ثروتهاي ملي و ايجاد نوعي تعادل اقتصادي به وسيله «قناعت» و «صرفهجوئي» و جلوگيري از «اسراف» و «تبذير» است. كاركردهاي خانواده و تاثير آن را تا حدي ميتوان بالا برد كه آن را بتوان مؤثر در برقراري صلح و عدالت اجتماعي و جهاني مؤثر در تغييرات و تحولات اجتماعي و تاريخ دانست.
اركان خانواده
ركن اصلي خانواده، زن و شوهرند كه با زناشويي و قرارداد و آئين شرعي و قانوني، پيوند زندگي مشترك را ميبندند، اما با ورود فرزندان، ميتوان گفت كه خانواده، تغيير شكل مفهومي يافته و نقش فرزندان پس از آن در كنار والدين قرار ميگيرد و حقوق و وظايف و كاركردهاي جديدي را در خانواده، ايجاد ميكند. بهطوركلي ميتوان سه نقطة بررسي را در خانواده در نظر گرفت: زن، شوهر، فرزند.
کارکردهاي مرد (شوهر)
روي هم رفته، مرد، ركن نخستين خانواده است نقش وي در خانواده اهميت فراواني دارد؛ زيرا در بيشتر عرفها و جوامع، اداره اقتصادي خانواده از محل درآمد و دارايي اوست، دفاع و حفظ امنيت، بردوش اوست؟ و نقش انفعالي مرد، كمتر از زن است، اما در عمل، مرد به سبب همين چند امتياز طبيعي، در دنياي كنوني معمولاً مسئوليت اصلي ادارة معاش خانواده و جامعه را برعهده ميگيرد.
اسلام نيز براي مرد اين كاركردها و مسئوليتها را پذيرفته است و مهمترين كاركردهاي مرد عبارت است از:
- تأمين و ادارة اقتصادي خانواده: پرداخت هزينه خوراك زن و فرزندان (نفقه)، جامه و نيازهاي مانند آن مسكن، درمان و بهداشت، نيازهاي رفاهي و روحي و مانند اينها همه قانوناً بر عهده پدر خانواده است. اين هزينه را اسلام به دو دستة «ضروريات» و «نيازهاي درجه دو» تقسيم ميكند كه بخش اول، جزء حقوق مسلم قانوني زن و فرزند و اعضأ خانواده است و ترك آن علاوه بر غضب خداوند، داراي ضمانت اجرائي قانوني و قضايي است. بخش دوم را حقوقدانان مسلمان، مستحبات مينامند و اگرچه ترك آن، ضمانت اجرائي قضايي ندارد، ولي كاملاً ترجيح دارد. به هر صورت، مرد براي آنكه بتواند اين هزينهها را بپردازد، بايستي داراي كار و درآمد باشد و از اينرو «كار» براي مرد در اسلام، واجب شرعي است و كار اضافه، براي تأمين نيازهاي درجه دوم رفاهي، ستوده (مستحب) است.
- امنيت خانواده: مرد به سبب بدن قوي و روحيه مناسب براي درگيري، موظف به دفاع از خانواده شده است. در برخي منابع اسلامي، «غيرت» به معني غريزه حراست همسر از دستبرد مردان هرزه، بسيار ستوده و امتيازي براي شخصيت مرد شمرده شده است.
- تربيت اجتماعي كودك: در بيشتر جوامع، پدر بيشتر از مادر، عهدهدار تربيت فرزندان بهويژه پسران براي ورود به اجتماع است. قبلاً پدران با آشناكردن پسران خود به پيشه يا حرفه و فن خود و كارآموزي آنان، فرزندان خود را با كار و ارتباط با مردم و كسب درآمد، آشنا ساخته يا به آنها «ادب» يعني آئين معاشرت با مردم را ميآموزند. اين وظيفه پدرانه با شيوه غيرطبيعي برخي جوامع مسخ شده صنعتي، بين فرزند و پدر و يا والدين، بهعلت جدائي روحي و گاه حتي جسمي به وجود آمده و عدم انتقال تجربه والدين به فرزندان، كاهش يافته است. اسلام تربيت فرزندان را وظيفه والدين و در مواردي، به طور مشخص براي پدر يا مادر قرار داده و مانعي ندارد كه پدران درصورت اضطرار يا مصلحت، بخشي از اين وظيفة خود را به افراد يا نهادها و سازمانهاي اجتماعي شايسته بسپارند.
- اداره اجتماع: همانگونه كه در حكمت عملي، «تدبير منزل» بيشتر بر عهده زن است، «سياست مدن» يا تدبير امور كشور و عمران آن و اداره جامعه مدني، بيشتر به عهده مرد است و در جامعهشناسي خانواده نيز ميتوان سهم مرد را بيشتر به وظايف بيرون از خانواده يعني جامعه دانست.
کارکردهاي زن (همسر)
مرد به خاطر تواناييهايي خاصي که دارد، به صورت تکويني مقام اول مديريت در خانواده و جامعه به او تعلق گرفته است و لذا از نظر حقوقي و عرفي و نيز در شريعت اسلام در خانواده و جامعه مسئول وظائف متناسب با خلقت تکويني خود مي باشد؛ ولي زن در خانواده و جامعه وظايف مهمتري دارد که متناسب با خلقت و تواناييهايي جسمي و روحي او مي باشد. بدين روي توليد نسل، پرورش بدني (حضانت) و پرورش روحي كودك، پرستاري، تأمين آرامش خانواده، انتقال فرهنگ و زبان، تيمار روحي مرد، اقتصاد خانواده، و مانند اينها كاركردهاي بسيار مهم و حياتي است كه تنها از زن برميآيد. همه كاركردهاي زن را ميتوان كاركردهايي فطري دانست، و بيشتر اين ويژگيها و كاركردها را به صورت غريزه حتي در كودكي دختران ميتوان مشاهده نمود. برخي كاركردهاي زن كاملاً در اختيار اوست و او در مقابل همه خدماتي كه براي شوهر و فرزندان ميكند حتي دادن شير به فرزند خود دستمزد بگيرد. ولي برخي كاركردها همچون داشتن فرزند، حق مشترك بين زن و شوهر است و بايد رضايت و اراده هر دو طرف وجود داشته باشد و حق خصوصي زن نيست.
زن در اجتماع: نقش اجتماعي زن را ميتوان از عملكردهاي سازماني و نهادينه او به دست آورد كه سرجمع كاركردهاي اجتماعي اوست. از اينرو وقتي كاركردهاي مهمي همچون حفظ نسل انسان را با تمام اهميتش به نظر آوريم يا حفظ جان و سلامت و روح فرزندان كوچك را كه احتمالاً بدون نظارت مادر، خطرهاي بيشتري زندگي آنان را تهديد خواهد كرد، يا كاركردهاي معنوي اجتماعي آنان مانند انتقال فرهنگ و زبان به كودك، يا ايجاد و حفظ سكون و آرامش در خانواده و در اجتماع و يا… به حساب بياوريم، نقش جامع زن در جامعه بسيار فراتر از محاسبات عادي بهدست ميآيد. شايد يكي از دلائل احترام و اهميت زن در اسلام و مسئوليت مرد در نگهداري و خوشرفتاري با وي همين نقش حساس و مهم اجتماعي زن بوده است. البته مهمترين عامل حرمت زن، انسان بودن اوست كه در اين جهت كاملاً با مرد، مساوي است. هرگاه زن، نقشهاي طبيعي و اجتماعي ياد شده را ايفأ كند، مرد، داراي نقش دوم و در حكم دستيار و مددكار زن محسوب ميشود. همانگونه كه زن نيز موظف است در حدود توانايي خود درجاييكه مردان، نقش اول را دارند؛ يعني در كاركردهاي اختصاصي مرد، دستيار وي باشد و به وي كمك كند. از نظر فلسفي و در حكمت عملي، «تدبير منزل» را ميتوان كاركرد و نقش اختصاصي زن دانست. اگرچه مرد نيز داراي نقش درجه دوم است، ولي در «سياست مُدن»، وضعيت برعكس است و زن با وجودي كه حق دخالت دارد اما ميتواند سطوحي از آن را ترك كند و راحت باشد.
کارکرد والدين در قبال فرزندان
با ورود فرزند به دائرة خانواده، حقوقي جديد به وجود ميآيد و تكاليف و كاركردهائي جديد براي پدر و مادر نيز متولد ميشود كه بايستي جزء كاركردهاي خانواده به حساب آيد، مانند حراست از تن و جان و بهداشت و سلامت كودك، و نيز پرورش رواني و فكري كودك مانند آموزش دانش و سواد و خط و علوم و فنون لازم و اخلاق، آداب زندگي خانوادگي و اجتماعي و از همه مهمتر در دين اسلام – كه دانش و كار و اخلاق و آداب زندگي و ايدئولوژي و كار نيك از دين جدا نيست و جزء آداب ديني و عبادت شمرده و سبب رضاي خداوند ميشود – آشناسازي فرزندان با دين و آئين الهي است.
اسلام براي والدين، كاركردهاي ديگري نيز دربارة فرزندان گذاشته است كه داراي ظرافتهاي بسيار است. برخي از اين كاركردها صورت وظيفه اخلاقي براي والدين يا پدر و مادر را دارد و مربوط به پيش از تولد كودك است كه به نظر ميرسد تأثيرات نسلي (ژنتيك) دارد و به سلامت جسمي و روحي فرزند مربوط ميشود و شامل خوراك والدين – به ويژه خوراك مادر – و طهارت ظاهري و باطني آنان ميشود.
بعد از تولد نيز والدين وظايفيدارند از جمله، گذاشتن نامهايزيبا و الهامبخش پاكي و انسانيت (و پرهيز از نامهايناپسند) و همچنين وظايف مادر در رعايت شير (مستحب استكه شير خود را به فرزند بدهد و اينكار با رعايت پاكي روحي و بهداشت خوراك باشد.) از پيامبر روايت شده استكه: «برايكودك، شيري بهتر از شير مادر نيست، مادر شراب ننوشد و…»[ix]
اهميت تربيت در سالهاي اول زندگي کودک: سالهاي اوليه از ديگر سالهاي عمر کودک مهمتر است؛ زيرا کودکان در اين سن تاثير پذيرترند و آنچه به عنوان شالوده رفتارشان در اين مرحله ريخته شده، بهزودي از ميان نميرود. از سوي ديگر طفل دائما رو به کمال ميرود و به مرحله تميز استقلال عقلي ميرسد، ولي آنچه را که بدون آگاهي و اراده در سالهاي اوليه فراگرفته، پايه استدلالي و تميز عقلي او در سنين بالاتر خواهد بود. [x]
اهميت پرورش اخلاقي: پرورش اخلاقي کودکان ضروري است، امام علي فرمود: «الشر کامن في طبيعه کل احد؛ شر در اندرون وجود آدمي لانه دارد» و فضيلتها بايد بر آدمي تحميل گردد . نفوذهاي اخلاقي داراي اثرات طولاني و دراز مدت است و سبب حسن سيرت و رفتارهاي کريمانه خواهد بود.[xi] در تربيت اخلاقي به کودک چه بياموزيم؟ در پرورش اخلاقي کودکان مقصد بايد اين باشد تا ضوابط و قواعدي را به کودکان القاء کنيم و عاداتي را در آنان پديد آوريم که بر اساس آن زندگي فردي و اجتماعيشان شکل گيرد و همچنين در جنبه طبيعي و غرائز کودک تعديل صورت گرفته و کودک به تدريج در برابر آنچه وجود دارد احساس تعهد و تکليف نمايد.[xii]
در پرورش اخلاقي کودکان، نخست مساله آگاهي مطرح است. کودک بايد علل و عوامل انضباطي و راه و رسم حيات و قواعدي که مورد مراعات بايد قرار گيرد بشناسد و بداند چه چيزي ضد ارزش است. کودک بايد بداند رعايت ضوابط به صلاح او و ديگران بوده و او حق ندارد آنها را ناديده بگيرد. او ميبايست رفتار اخلاقي بياموزد و اين آموزش گاهي از طريق القاء و تذکر است، رماني از راه عرضه نمونه و مدل که کودک از آن تبعيت و تقليد ميکند. راهنمائي و هدايت کودک ضمن آشنا کردن طفل به ضابطهها موجب اعتماد به نفس او ميشود.[xiii] [xiv]
مبانى روابط در خانواده ديني
زيربناي ساختار كلى خانواده آرمانى قرآن، دو ركن اساسى اخلاق و حقوق است كه با آشنايى همهجانبه اعضا و حاكميت اين دو ركن، استوارى و پويايى اين بنا تضمين ميشود. چرا كه ركن حقوقي، ضامن برپايى و استوارى اصل خانواده و مانع از فروپاشى آن است و ركن اخلاقى ضامن رشد و بالندگى و تأمين اهداف خانواده ميباشد.
خانواده يك نظام كاملاً تأليف شده و به همتنيده است؛ به طوريكه تفكيك بعضى مسائل كه در محيطها و مجموعههاى ديگر ممكن است، در اين فضاى خاص ممكن نيست. از آن جمله، تفكيك دو مقوله «تكاليف حقوقي» و «وظايف اخلاقي» است، زيرا نظام حقوقى و نظام اخلاقى خانواده، كاملاً بر يكديگر منطبق است و حوزه عملياتى آنها واحد ميباشد. رعايت اخلاق در خانواده، وظيفه همه اعضا است و تأمين حقوقي اعضا نيز امرى اخلاقى و شايسته است. بنابراين نميتوان امرى اخلاقى را در خانواده، از حق افراد قلمداد كرد و آن را فضل ناميد؛ زيرا فرض و واجب است، نه فضل. در خارج از محيط خانواده، مرز حقوق و اخلاق تا حدودى متمايز است؛ مثلاً، عدم تواضع در برابر ديگران در خارج از خانواده، امرى غير اخلاقى است؛ اما غير حقوقى نيست؛ يعنى تجاوز به حريم ديگران قلمداد نميشود. يا خشن و نرم صحبت كردن، مجازاتى نميطلبد. اما همين امور در خانواده با حقوق خانوادگى افراد تلاقى دارد. همنشينى در خانه، بايد نمايى از بهشت برين در آخرت باشد؛ يعنى كانون «لايسمعون فيها لغواً و لاتأثيماً الاّ قيلاً سلاماً سلاماً.»[xv] زندگى خانوادگي، صرفاً با حضور در خانه يا خانهدارى يا انجام چند فعاليت دستهجمعى محقق نميشود؛ بلكه واقعاً زمانى تحققميپذيرد كه با مبادله انديشهها، احساسات، بحث و گفتوشنود همراه شود.
فقه و اخلاق
حقوق و اخلاق در خانواده، دايرهى وسيعى از مباحث حقوقي و اخلاقى را به خود اختصاص داده است. در قرآن كريم نيز بخش عمدهاي از آيات متعلق به حقوق افراد در خانواده و رعايت اخلاق در برخوردها و تعاملات خانوادگى است.
مجموعه قوانين حقوقي خانواده قبل از ازدواج تا تشكيل خانواده و حتي در مرحله جدايي، تحكيم حقوقى خانواده را تضمين ميكند.
شرط صحت عقد و وقوع زوجيت، اقرار طرفين به رضايت در قرارداد عقد است. قرائت خطبه عقد در اسلام اين واقعيت را آشكار ميكند. طرفين با قرائت خطبه، زوجيت را ميپذيرند؛ لذا واجب است كه خواست خود را واضح به زبان بياورند يا توسط وكيلى از جانب خود اعلام كنند. در اين امر، ميان زن و مرد تفاوتى نيست. بنابراين از ابتدا عقل، اراده تعهد اخلاقى بين زوجين است كه پايدارى اين قرارداد را ضامن ميشود؛ فلذا بناي حقوقى خانواده از آغاز بر اساس يك تصميم عاقلانه و يك تعهد اخلاقى پايهگذارى ميشود.
با اقرار به زوجيت، طرفين عهدهدار تعهداتى حقوقي، اخلاقي، اقتصادى و فرهنگى نسبت به يكديگر ميشوند. اين تعهدات دوسويه است؛ يعنى هر يك علاوه بر آنكه وظايفي را بر عهده ميگيرند، حقوقى را از ديگرى مطالبه ميكنند. عمدهى اين تعهدات عبارتند از: حسن معاشرت، روابط زناشويي و جلب رضايت طرفين، نفقه، مهريه، اجرتالمثل، توافق در داشتن فرزند و تمكين. اينها و دهها تكليف و وظيفه خرد و كلان ديگر كه اصول آن بر اساس آيات قرآن كريم است.
اما بايد دانست که روابط صحيح و محكم در خانواده تنها حفظ مرزها و حركت بر روى خطوط تعيين شده نيست؛ آنچه از تعامل حقوقى و اخلاقى زن و مرد در همه موارد، يك خانواده پايدار و پويا ميسازد، رعايت توصيههايي است كه قرآن كريم بر آنها تأكيد ميفرمايد: «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ؛[xvi] زوجين در حكم لباس براى يكديگرند.» اگر براى تأمين اهداف كلى خانواده تنها همين توصيه مراعات شود، كافى است كه زن و مرد لطيفترين روابط را با يكديگر داشته باشند و در سايه آن مطلوبترين فضاى زندگي را براى افراد خانواده فراهم كنند. زيرا ارتباطى كه انسان با لباس خود دارد، نزديكترين، محرمانهترين و بيآزارترين روابط است. اين تشبيه در هيچ امر ديگرى جز رابطه زن و شوهر مصداق ندارد؛ حتى در رابطه والدين و فرزندان.
هيچ مرد مسلماني كه واقعا ادعاي ايمان دارد حق ندارد به همسر خود توهين كند و يا در بين جمع خانواده او را تحقير كند. يقين بدانيد نشانه ايمان مرد خوش رفتاري با زن است و زن خانه بايد از روي عشق و علاقه، شوهرش را دوست بدارد، نه اين كه از باب ضرورت شوهر داشتن او را تحمل كند.[xvii]
روايات خانواده
دانستن و رعايت حقوق متقابل، در مناسبات زن و مرد به حيات و امنيت خانواده دوام ميبخشد. توجه به اخلاق در مناسبات افراد خانواده رشد و تعالي را تضمين و ويژگيهاي انساني را بارور مينمايد. طايفهاي از روايات اسلامي را احاديث خانواده تشکيل ميدهند. اين روايات علاوه بر جنبههاي روانشناختي، جامعهشناختي، انسانشناختي و … بيشتر صبغه اخلاقي دارد. در همه اين روايات گشادهرويي، سخاوت، صبر، قناعت، احترام، گذشت، توجه و ملاطفت و… (که همه امور اخلاقي هستند) را توصيه ميکنند.
پيامبر مکرّم فرمود: «قول الرّجل للمراة انّي احبّک لا يذهب من قلبها ابداً؛ شوهري که به همسرش بگويد دوستت دارم، اين سخن هميشه در دل زن خواهد ماند.»[xviii]
پيامبر بزرگوار ميفرمايد: «خيرکم خيرکم لا هله، و انا خيرکم لاهلي؛ برترين شما کسي است که نسبت به اهل خود نيکوتر باشد، و من از همه شما نسبت به اهل خودم بهترم.»[xix]
پيامبر گرامي فرمود: «من اضرّ بامراه تفتدي نفسها لم يرضالله له بعقوبه دون النّار؛ هر مردي که همسرش را آزار دهد تا مهرش را ببخشد و جانش را آزاد کند، خداوند به کمتر از جهنّم براي او راضي نخواهد شد.»[xx]
علي (ع)فرمود: «اياک و التّغاير في غير موضع الغيره فانّ ذلک يدعو الصّحيه منهنّ الي السّقم؛ بپرهيزد از غيرت بيجا (سختگيرهاي نامعقول و گاه متّهم کردن همسر)، زيرا اين کار، زن پاکدامن را به آلودگي گرايش ميدهد.»[xxi]
نبي مکّرم(ص) ميفرمايد: «من ضرب امراة بغير حقّ فانا خصمه يوم القيامه. لا تضربوا نسائکم، فمن ضربها بغير حقّ فقد عصي الله و رسوله؛ هر کس عيال خود را بدون هيچ حقّي بزند من در روز قيامت دشمن اويم. نزنيد زنهاي خود را، که هر کس بيحقّ آنها را بزند از فرمان خدا و رسول سرپيچي کرده است.»[xxii]
پيامبر گرامي فرمود: «من صبر علي خلق امراة سيئه الخلق و احتسب في ذلک الاجر اعطاهالله ثواب الشّاکرين؛ هر مردي که اخلاق بد همسر خود را به خاطر پاداش آن تحمّل کند، خداوند پاداش شاکران را بدو عطا کند.»[xxiii]
امام صادق(ع) فرمود: «انّ المرء يحتاج في منزله و عياله الي ثلاث خلال يتکلفها و ان لم يکن في طبعه ذلک. معاشره جميله، وسعه بتقدير، و غيره بتحصّن؛ هر مردي در منزل خود نسبت به عيال و خانوادهاش به سه خصلت احتياج دارد. معاشرت خوب، وسعت در زندگي، و غيرت بر حفاظت آنها.»[xxiv]
حضرت رسول فرمود: «سلّم علي اهل بيتک يکثر خير بيتک؛ بر اهل خانهات سلام بگو تا برکت و خير خانهات زياد گردد.»[xxv]
رسول خدا به علي(ص) فرمود: «خدمه العيال کفّاره للکبائر و تطفي غضب الرّبّ و مهور حور العين و تزيد في الحسنات و الدّرجات؛ خدمتگزار همسر بودن گناهان بزرگ را ميپوشاند و غضب خدا را خاموش ميکند و مهريه حورالعين است و بر حسنات و نيکي ميافزايد و درجات را بالا ميبرد.»[xxvi]
امام کاظم(ع)فرمود: «جهاد المراه حسن التّبعلّ؛ جهاد زن به نيکو شوهرداري است (زيرا زندگي و سامان دادن به آن و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مادّي و معنوي کمتر از جهاد نيست). [xxvii]
پيامبر گرامي فرمرد: «ويل لامراه اغضبت زوجها، و طوبي لامراه رضي عنها زوجها؛ واي بر زني که شوهر خويش را به خشم آورد، و خوشا به حال زني که شوهرش از وي خشنود باشد.» [xxviii]
نبيّ مکرّم اسلام ميفرمايد؛ «من صبر علي سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آسيه بنت مزاحم؛ هر زني که بر بداخلاقي شوهرش صبر کند خداوند مانند پاداش آسيه دختر مزاحم؛ [xxix]به او عطا نمايد.»[xxx]
امام صادق فرمود: «ايّما امراه تطيّبت لغير زوجها لم يقبلالله منها صلوه حتّي تغتسل من طيبها لغسلها من جنابتها؛ هر زني که براي غيرشوهر خود را خوشبو نمايد خداوند هيچ نمازي از او قبول نکند تا اينکه از اين خوشبو کردن غسل کند همچنان که از جنابت غسل کند.»[xxxi]
رسول خدا فرمود؛ «ثلاث من النّساء يرفع الله عنهنّ عذاب القبر و يکون محشر هنّ مع فاطمة بنت محمّد امراه صبرت علي غيره زوجها، و امراه صبرت علي سوء خلق زوجها، و امراه وهبت صداقها لزوجها يعطي الله کلّ واحدة منهنّ ثواب الف شهيد و يکتب لکلّ واحدة منهنّ عبادة سنة؛ خداوند از سه گروه از زنان عذاب قبر را برميدارد و رستاخيزشان با فاطمه دختر محمّد خواهد بود. زني که بر غيرت شوهرش صبر کند، زني که بر بداخلاقي شوهرش صبر کند، و زني که مهرش را به همسرش ببخشد. خداوند به هر يک از آنان ثواب هزار شهيد عطا ميکند و نيز براي هر يک از آنان پاداش يک سال عبادت مينويسد.[xxxii]
پيامبر اسلام فرمود: «اذا صلّت المراه خمسها و صامت شهرها و احصنت فرجها و اطاعت بعلها فلتدخل من اي ابواب الجنّة شاءت: وقتي که زني نماز پنجگانهاش را بخواند و ماه رمضان را روزه بگيرد و دامن خود را حفظ کند و از شوهر خويش اطاعت نمايد، از هر دري از درهاي بهشت که بخواهد، وارد ميشود.»[xxxiii]
عاقبت رفتار بد اخلاقي: برخورد شوهر با همسر در محيط خانواده بسيار اهميت دارد تا آنجا كه مبناي عذاب اول قبر بدرفتاري با اهل خانه است و هيچ كس، هر قدر كه ايمان داشته باشد از اين عذاب خلاصي ندارد. سعدبن معاذ از اصحاب و ياران نزديك پيامبر و رئيس قبيله اوس بود و در جنگهاي بدر، احد و خندق همراه آن حضرت شركت داشت. سعد بسيار مورد احترام پيامبر مي بود و حضرتش ايشان را حاكم در قضيه بني قريظه قرار داد. سعدبن معاذ در سال پنجم هجرت پس از جنگ خندق در اثر جراحتي كه در بازوي خود داشت دچار خونريزي شديد شد. هنگامي كه پيامبر از زخم سعد با خبر شد به عيادتش آمد و او را در آغوش گرفت و در حالي كه خون دست سعد به سر و صورت رسول خدا مي پاشيد، سر او را به دامن نهاد و پارچه سفيدي روي او كشيد كه هرگاه صورتش را مي پوشانيد پاهايش برهنه بود و اگر پايش را مي پوشانيد، صورتش برهنه مي ماند، آنگاه براي او دعا كرد. «بار خدايا! سعد در راه تو جهاد كرده و پيامبرت را تصديق كرد، روح او را به خوبي بپذير.
سعد در اثر زخم تيري كه به دستش رسيده بود در37 سالگي درگذشت و در بقيع، پاي ديوار خانه عقيل بن ابي طالب به خاك سپرده شد. وقت صبح كه رسول خدا از خواب برخاست، جبرئيل نازل شد و عرضه داشت. «يا رسول ا…، چه كسي از امت تو از از دنيا رفته است كه ملائكه آسمان روح او را به يكديگر مژده مي دهند»؟حضرت فرمود. «خبر ندارم جز آنكه سعد معاذ مريض بود» سپس به مسجد تشريف بردند و پرسيدند. «سعد چه شد»؟ مردم گفتند. وفات كرد. حضرت نماز صبح را خواند و از مسجد به سوي منزل سعد رفت. وقتي كه وارد شد ديد خانواده سعد مشغول غسل دادن او هستند، سپس جنازه را در تابوت گذاشتند. حضرت طرف جلو تابوت را گرفت و در بيرون از منزل برزمين گذاشت و جنازه سعد را تا اول بقيع تشييع كرد.
حضرت فرمود. «قسم به آن كسي كه جانم در دست اوست! تابوت او را ملائكه حمل كردند و هفتاد هزار فرشته براي تشييع جنازه سعد فرود آمدند كه تا كنون به زمين نيامده بودند.
براي سعد قبري در پاي ديوارخانه عقيل بن ابي طالب حفر كردند. سپس رسول خدا شخصا داخل قبر شد و لحد قبر را چيد و فرمود. «گل نرم بدهيد». آنگاه تمام شكافهاي ميان خشتها را محكم و مسدود كرد و فرمود. «هر چند مي دانم به زودي خراب مي شود ولي خدا دوست دارد كه بنده اش هر كاري انجام مي دهد محكم كند». در اين هنگام قبر ساخته و با ريختن خاك با زمين هموار شد. مادر سعدبن معاذ كه در كناري نشسته بود، گفت. «هنيئا لك الجنه؛ بهشت بر تو گوارا باد. در ميان بهت و تعجب همگان ناگهان پيامبر فرمود. «مادر سعد! خاموش باش. از خدا چه توقع داري؟ قبر، فشار سختي به سعد داد كه اگر قرار بود كسي از اين فشار خلاصي يابد سعد نيز مي بايد از آنان باشد.» مردم با تعجب بيشتري پرسيدند. رسول ا…، درباره سعد رفتاري كرديد كه درباره هيچ كسي چنين نكرديد؛ چرا كه جنازه اش را با پاي برهنه و بدون عبا تشييع نموديد.
حضرت فرمود. «چون فرشتگان چنين بودند، من هم از آنان پيروي كردم و دستم در دست جبرئيل بود، هر جا را او مي گرفت، من نيز مي گرفتم». تعجب مردم از حد گذشته بود و پرسيدند. با اين همه احترام و تجليل فرشتگان الهي، چگونه قبر، سعد را فشار داد؟
حضرت فرمود. «اين مهم به خاطر بدرفتاري و بداخلاقي سعد با خانواده اش بوده است كه در طول زندگي مشترك، حسن معاشرت با خانواده خود نداشت».[xxxiv]
سخن پاياني
زندگي امري فوقالعاده جدي است و در آموزههاي اسلامي تنبلي کسالت و مسامحه بسيار سفارش شده است. زيرا؛ تنبلي زير پا نهادن حقوق ديگران را در پي دارد چه بسيار بيتفاوتيها و کسالت و تنبليهايي که موجب تخريب و از همپاشيدگي مناسبتهاي اجتماعي و روابط خانواده شده است. در زندگي اجتماعي (بهويژه روابط خانواده) انسان معمولي ناگزير از چنين بيتوجهيها و سهوها و خطاها است. در چنين مواردي اخلاق و فضيلتهاي انساني است که ميتواند مانع تنش اعضاي خانواده شود. با گذشت و فداکاري و ناديدهگيري کملطفيها و بيتوجهيهاي همديگر فضاي خانه را ميتوان با نشاط و آرام نگه داشت. هرگز نگاه حقمدارانه و سوداگرانه به صلاح خانواده نيست.
خانواده بستري است که فضيلتهاي اخلاقي بايد در آن تجلّي يابد. و در همينجا است كه ميتواند عناصر اخلاقي در جان فرزندان جوانه زده و شکوفا شده و بارور گردد. متأسفانه گاه افراد خانواده نه تنها به حقوق يکديگر احترام نميگذارند بلکه نسبت به يکديگر آشکارا مرتکب ظلم ميشوند. در اجتماع جايگاه مناسبي نمييابند. «در چنين خانوادههايي کودکان غالباً داراي عقده، فرزندان پريشان، بدبين، مبتلا به دلهره و ضعف اعصاب خواهند بود. دختران اين خانوادهها ممکن است بداخلاقيها و ناسازگاريهاي پدرش را به حساب همه مردها بگذارد و از شوهر کردن بيمناک گردد پسران اين خانواده ممکن است بداخلاقيها و دعواهاي مادرش را به حساب همه زنها بگذارد و از ازدواج بيزار شود، آمار نشان داده است که بسياري از کودکان ولگرد بزهکار و معتاد بر اثر اختلافات و کشمکشهاي دائمي پدر و مادر بدين دامها گرفتار شدهاند.»[xxxv]؛ «يکي از دانشمندان مينويسد: پدران و مادران بايد بدانند که مجادلههاي بزرگترها در خانواده روي کودکان تکان سنگين وارد مي کند و روابط متقابل بزرگترها در تشکيل شخصيت کودک تأثير زيادي ميگذارد… اگر در خانوادهاي توافق و وحدت وجود نداشته باشد در اين صورت پرورش صحيح امکان ندارد… و گاهي بدون اينکه تشخيص بدهد (کودک) به صورت غير منصفانهاي بر ضد هر يک از آنها (پدر و مادر) قهرآلود ميشود.»[xxxvi]
از آنچه گفته آمد دانسته شد مرد بر زن حق يا حقوقي دارد و زن نسبت به آن مکلف است. و همچنين زن نيز بر مرد حقوقي دارد که مرد نسبت به آن حقوق مکلف است. طبق طبيعت زن و مرد اين حقوق نسبت يکديگر مختلف ميشود. يکي از ضروريات براي هر زن و مرد بايد شناخت قلمرو حقوق ميدان تواناييها و خصوصيات ويژه رفتاري يکديگر است.
رعايت حقوق زن و مرد آرامش و نشاط را براي اعضاي خانواده به همراه دارد. والدين زماني قدرت تربيت درست را مييابند که آرامش رواني داشته باشند. و آرامش رواني است كه نشاط و فضاي تربيتي را آماده ميسازد و در چنين مكاني است كه درستترين تصميم اتخاذ ميشود. تنها در صورت تصميم درست و عمل بدان، خانواده بهترين زنان را به بار ميآورد، تا بهترين همسران براي شوهرانشان و محبوبترين مادران براي فرزندانشان در فرداي جامعه قرار بگيرند، و همچنين پسران را مردان شايسته و باکمالي به جامعه تحويل دهند و شوهراني با تقوي و مومن به زن و زندگي و پدراني مودب و لايق جهت سرپرستي و تربيت نسلهاي آينده قرار دهند تا بتوانند اشخاصي لايقي به عرصه فرهنگ جامعه تقديم نمايند.
پينوشت:
[i] «تطيعه و لا تعصيه، و لا تصدّق من بيتها شيئاً الّا باذنه، و لا تصوم تطوّعاً الّا باذنه، و لا تمنعه نفسها و ان کانت علي ظهر قفت، و لا تخرج من بيتها الّا باذنه، فان خرجت بغير اذنه لعنتها ملائکة السّماء و ملائکة الارض و ملائکة الغضب و ملائکة الرّحمة حتّي ترجع الي بيتها» من لا يحضره الفقيه، ج3، ص276.
[ii] . بحارالانوار، ج103، ص254.
[iii] . زني که عقد دائم شده حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود هر چند با حقّ شوهر منافات نداشته باشد، و بايد خود را براي لذّتهاي جنسي هر وقت که او ميخواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعي از نزديکي کردن او جلوگيري نکند. و تهيّه غذا و لباس و منزل زن و تهيّه احتياجاتش مادامي که به وظيفهاش عمل مينمايد بر شوهر واجب است و اگر تهيّه نکند، چه توانايي داشته باشد يا نداشته باشد، مديون زن است… مرد حق ندارد زن خود را به خدت خانه مجبور کند.(رساله عمليه، احکام عقد دائم)
[iv] . وسائل الشيعه، کتب لنکاح، باب 28، از ابواب «مقدمات نکاح و آدابه، » حديث2.
[v] . فاطمه الزّهراء، ص267.
[vi] . سايت باشگاه انديشه «بحران خانواده»
[vii]. سايت باشگاه انديشه, مسائل خانواده, روزنامه كريستين ساينس مانيتور 1992.
[viii] . روم/ 21.
[ix] Contact us. Info@etedaldaily.ir
[x]. خانواده و تربيت کودک , ص162-163
[xi]. قائمي، پرورش مذهبي و اخلاقي کودکان – ص146و 150 و 151
[xii] . قائمي، پرورش مذهبي و اخلاقي کودکان – ص146و 150 و 151
[xiii] .همان
[xiv] Contact us. Info@etedaldaily.ir
[xv] . واقعه، 26-24.
[xvi] . بقره/ 187
[xvii] . حاج يداللّه بهتاش؛ حقوق متقابل زن و شوهر، ص36 42.
[xviii] . وسائل الشّيعه، ج14، ص10.
[xix]. وسائل الشّيعه، ج14، ص122.
[xx] . همان مأخذ، ص6
[xxi] . همان مأخذ، ص175
[xxii] . ارشاد القلوب، ص291.
[xxiii] . وسائل الشّيعه، ج14، ص124.
[xxiv] . بحارالانوار، ج78، ص236.
[xxv] . اثناعشريه، باب اوّل، فصل چهارم.
[xxvi] . جامع السّعادات، ج2، ص143.
[xxvii] . وسائل الشّيعه، ج14، ص116.
[xxviii]. همان، ص141
[xxix] آسيه همسر فرعون به حضرت موسي ايمان آورد و زير شکنجههاي هولناک شوهرش جان داد.
[xxx] . بحارالانوار، ج100، ص247.
[xxxi] . وسائل الشّيعه، ج14، ص114.
[xxxii] . وسائل الشّيعه، ج21، ص285 به نقل از صحيفه
. [xxxiii] 15 مکارم الاخلاق، باب 8، فصل 2.
[xxxiv] . طبقات، ج 3، ص4 الي 14 .
[xxxv] ابراهيم اميني، آئين تربيت ص25.
[xxxvi] ابراهيم اميني، روان شناسي تجربي و آئين تربيت؛ ص26.