آخرالزمان / خدامراد سلیمیان

آخرالزمان
خدامراد سليميان
«آخرالزمان» تركيبي اضافي و به معناي بخش پاياني زندگي دنيا است. توجه به «آخِرالزمان» در فرهنگ بيشتر دينها و آيينهاي بزرگ ـ بهويژه در اديان ابراهيمي ـ به چشم ميخورد. اين توجه در فرهنگ اسلامي از اهميّت ويژهاي برخوردار است.
واژة آخرالزمان در قرآن به كار نرفته است؛ اما مطالب گوناگوني در بارة آن، از آيات قابل استفاده است. قرآن كريم به طور كلّي، جهانيان را به دو بخش پيشينيان و پسينيان تقسيم كرده[i] و براي هر يك ويژگيهايي بيان نموده است. به نظر ميرسد بتوان پسينيان را بخشي از انسانهاي آخرالزمان دانست.
در آيات و روايات سخن روشني درباره چگونگي شكلگيري نظام هستي در دست نيست اگرچه در برخي روايات به گونهاي اشاره شده است؛ اما آنگاه که سخن از اين دوران به ميان ميآيد، همواره به دو پديدة بسيار مهم و بزرگ اشاره ميشود:
- ولادت و بعثت پيامبر اسلام(ص) در جايگاه واپسين فرستادة الهي؛[ii]
- ظهور و قيام موعود نجاتبخش، حضرت مهدي(عج).
از اين رو شکي نيست که ما در دوران «آخِرالزمان» به سر ميبريم. اين دوران، داراي دو ويژگي مهمّ و اساسي است:
نخست: آخرين مرحلة زندگي در دنياست. با سپري شدن اين دوران، زندگي در دنيا به پايان رسيده، مرحلهاي ديگر در نظام آفرينش آغاز ميشود.
دوم: اين دوران، خود به دو بخش با ويژگيهاي خاص تقسيم ميشود.
يك. دوراني که انحطاط اخلاقي، ستم و بيداد غلبه داشته است.
دو. دوراني سرشار از معنويت در پرتو حكومت شايستگان.
بنيانهاي كلي باور به اين دوران را همة مذاهب و گروههاي بزرگ اسلامي پذيرفتهاند، ولي در راستاي وابستگي اين دگرگونيها به ظهور و قيام حضرت مهدي موعود(عج) و نيز ويژگيهاي شخص آن مصلح جهاني، ديدگاههاي ناهمگوني پديد آمده است.
شيعة دوازده امامي، با بهرهگيري از آموزههاي پيشوايان معصوم(ع) حضرت مهدي(عج) را موعود امتها و حكومت ايشان را نيکوترين فرجام زندگاني انسانها بر زمين ميداند. در نگاه ايشان، با ظهور حضرت مهدي(ع)، مردمان آن دوران حکومت عدل و قسط را پيدا ميکنند و دنيا، همچنان بر مدار دادگري خواهد گشت، تا زندگي دنيايي پايان يابد.
پيشوايان معصوم، با الهام از وحي الهي و سرچشمههاي آن، پيوند مهدويّت و آخِرالزمان را به روشني بيان کردهاند:
رسول اكرم(ص) فرمود: «دنيا به انجام نميرسد؛ مگر اينكه امت مرا مردي رهبري كند كه از اهلبيت من است و به او مهدي گفته ميشود.»
اميرمؤمنان علي(ع) نيز بر منبر مسجد كوفه فرمود: «اگر از دنيا بيش از يك روز باقي نماند، خداوند آن روز را چنان طولاني خواهد كرد، تا اين كه مردي از خاندانم برانگيخته شود.»[iii]
نشانههاي آخِرُالزّمان[iv]
در آيات قرآن و سخنان معصومان نشانههايي براي آخرالزمان گفته شده است که در اصطلاح «علايم آخِرالزمان» خوانده ميشود. ختم نبوت و نزول واپسين شريعت كه با ظهور پيامبر اسلام پديدار شد، نخستين نشانة آخرالزمان به شمار ميرود؛ لذا مفسران، مقصود ازنشانههاي قيامت را در ذيل آية «فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها؛ آيا [كافران] جز اين انتظار ميبرند كه رستاخيز به ناگاه بر آنان فرارسد؟»[v] و علامات آن اينك پديد آمده است.» بعثت پيامبر(ص) دانستهاند كه در مقايسه با عمر جهان، فاصلة بسيار كمي تا قيامت دارد.
در آخرالزمان، پديدههاي فراوان ديگري نيز پيشبيني شده است، كه بيشتر به دوره پاياني آن (آستانة ظهور مهدي) مربوط ميشود كه برخي از آنها بدين قرارند:
- بحران معنويّت
پيش از ظهور امام زمان(عج) جوّ حاكم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود:
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ في غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ؛ براي مردم، [وقت] حسابشان نزديك شده است، و آنان در بيخبري رويگردانند.»[vi]
در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند متّصف شدهاند. در روايات نيز منظور از «اشراط الساعة» كه در آيه 18 سورة محمد(ص)، به آن اشاره شده است، رواج بيش از حدّ كفر، فسق و ظلم دانسته شده و موارد متعدّدي از آن بر شمرده شده است. پيامبر اسلام دربارة ويژگيهاي انسانهاي اين دوران فرمود:
زماني بر مردم خواهد آمد… كه دِرهمهاي آنان دينشان خواهد بود و همّت ايشان شكمشان و قبلة آنها زنانشان. براي طلا و نقره، ركوع و سجود به جاي ميآورند. آنان همواره در سرگرداني و مستي خواهند بود. نه بر مذهب مسلمانياند و نه بر مسلك نصراني.[vii]
به گفته علامه طباطبايي اگر ما رذائل و فساد و گناه را در ميان مردم آمارگيرى كنيم خواهيم ديد كه همان رذائلى است كه اخبار غيبى امامان(ع) و پيشگوييهايشان از آخر الزمان از آن رذائل خبر دادهاند و آن روايات از رسول خدا و ائمه اهل بيت(ع) نقل شده، روايات بسيارى است كه هر چند مجموع آنها از آفت دسيسه و تحريف سالم نمانده، و اما در بين آنها اخبارى است كه جريان حوادث چهارده قرن گذشته و وقايعى كه تا كنون رخ داده، آن اخبار را تصديق كرده است، اخبارى است كه از منابع هزار و چند سال قبل گرفته شده، منابعى كه نويسندگان آنها بيش از هزار سال قبل و يا نزديك به هزار سال قبل مىزيستهاند و نسبت آن منابع به آن نويسندگان مسلم است، چون در هر قرن از آن منابع روايت نقل شده.
علاوه بر اينكه آن اخبار از حوادث و وقايعى خبر مىدهد كه هنوز واقع نشده و انسانهاى قرون گذشته هم انتظار زنده بودن و ديدن آن وقايع را نداشتهاند پس چارهاى جز اين نداريم كه به صحت آن اخبار و صدورش از منبع وحى اعتراف كنيم.
نظير روايتى كه قمى آن را در تفسير خود از پدرش از سليمان بن مسلم خشاب از عبد اللَّه بن جريح مكى از عطاء بن ابى رياح از عبد اللَّه بن عباس نقل كرده كه گفت: با رسول خدا به زيارت حج رفتيم، همان حجى كه بعد از آن رسول خدا(ص) از دنيا رفت، رسول خدا درِ كعبه را گرفت و سپس روى نازنين خود را به طرف ما كرد و فرمود: مىخواهيد شما را خبر دهم از علامات قيامت؟ در آن روز سلمان رضى اللَّه عنه از هر كس ديگر به آن جناب نزديكتر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا عرضه داشت: بله يا رسول اللَّه، حضرت فرمود: يكى از علامتهاى قيامت اين است كه نماز ضايع مىشود- يعنى از ميان مسلمين مىرود و از شهوات پيروى مىشود و مردم به سوى هواها ميل مىكنند، مال مقامى عظيم پيدا مىكند و مردم آن را تعظيم مىكنند، دين به دنيا فروخته مىشود، در آن زمان است كه دل افراد با ايمان در جوفشان، براى منكرات بسيارى كه مىبينند و نمىتوانند آن را تغيير دهند آب مىشود آن چنان كه نمك در آب حل مىگردد.
سلمان با تعجب عرضه داشت: يا رسول اللَّه: به راستى چنين روزى خواهد رسيد؟ سلمان در برابر هرسخني که رسول الله(ص)در باره وقايع آخر الزمان ميفرمود تعجب ميکرد که در اينجا ما از ذکر تعجبهاي سلمان صرف نظر ميکنيم و فقط سخنان پيامبر(ص) را ميآوريم:
فرمود: آرى، به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در آن هنگام سرپرستى و ولايت مسلمانان را امراى جور به دست مىگيرند امرايى كه وزرايى فاسق و سرشناسانى ستمگر و امنايى خائن دارند.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين موقع منكر، معروف، و معروف، منكر مىشود، خائن امين قلمداد مىگردد و امين خيانت مىكند، دروغگو تصديق مىشود و راستگو تكذيب مىگردد.
آرى به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در آن روزگار زنان به امارت مىرسند و كنيزان طرف مشورت قرار مىگيرند و كودكان بر فراز منبر مىروند و دروغ نوعى زرنگى و زكات خسارت، و خوردن بيت المال نوعى غنيمت شمرده شود، مرد به پدر و مادرش جفا ولى به دوستش نيكى مىنمايد و ستاره دنباله دار طلوع مىكند.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان! در اين موقع زن با شوهرش در تجارت شركت كند و باران در فصلش نيامده بلكه در گرماى تابستان مىبارد و افراد كريم سخت خشمگين مىگردند، مرد فقير تحقير مىشود، در اين هنگام بازارها به هم نزديك مىشوند وقتى يكى مىگويد: ” من چيزى نفروختم” و آن ديگرى مىگويد: ” من سودى نبردهام” طورى مىگويند كه هر شنونده مىفهمد دارد به خدا بد و بيراه مىگويد.
به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در اين هنگام اقوامى بر آنان مسلط مىشوند كه اگر لب بجنبانند كشته مىشوند و اگر چيزى نگويند دشمنان همه چيزشان را مباح و براى خود حلال مىكنند تا با بيتالمالشان كيسههاى خود را پر كنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بريزند و دلهاشان را پر از وحشت و رعب كنند و در آن روز مؤمنين را جز در حال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمىبينى.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام چيزى از مشرق مىآورند و چيزى از مغرب تا امت اسلام را سرپرستى كنند، در آن روز واى به حال ناتوانان امت من، از شر شرقى و غربىها و واى به حال آن شرقيان و غربيان از عذاب خدا، آرى نه صغيرى را رحم مىكنند و نه پاس حرمت كبيرى را دارند و نه از هيچ مقصرى عفو مىكنند، اخبارشان همه فحش و ناسزا است، جثه آنان جثه و بدن آدميان است ولى دلهاشان دلهاى شياطين.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان، در اين هنگام مردان به مردان اكتفاء مىكنند و زنان به زنان و همانطورى كه پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غيرت به خرج مىدهند نسبت به پسر نيز غيرت به خرج مىدهند، مردان به زنان شبيه مىشوند و زنان به مردان و زنان بر مركبها سوار مىشوند كه از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان، در اين هنگام مساجد طلا كارى و زينت مىشود آن چنان كه كليساها و معبد يهوديان زينت مىشود، قرآنها به زيور آلات آرايش و مغازهها بلند وصفها طولانى مىشود اما با دلهايى كه نسبت به هم خشمگين است و زبانهايى كه هر يك براى خود منطقى دارد.
به آن خدايى كه جانم به دست او است، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را مىآرايند و حرير و ديبا مىپوشند و پوست پلنگ كالاى خريد و فروش مىگردد.
به آن خدايى كه جانم به دست او است، اى سلمان در آن روز ربا همه جا را مىگيرد و يك عمل آشكار مىشود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مىشود و دين خوار و دنيا بلند مرتبه مىشود.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام طلاق زياد مىشود و هيچ حدى جارى نمىگردد و البته خداى تعالى از اين بابت هرگز متضرر نمىشود.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين زمان كنيزان آوازهخوان و نوازنده پيدا مىشوند و اشرار امت من بر امت، ولايت و حكومت مىكند.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين موقع اغنياى امت من صرفا به منظور گردش و تفريح به حج مىروند و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا به منظور خودنمايى و ريا حج مىروند، در اين هنگام است كه اقوامى قرآن را براى غير خدا مىآموزند و آن را نوعى مزمار و آلت موسيقى اتخاذ مىكنند، اقوامى ديگر به تعلم فقه اسلامى مىپردازند اما براى غير خدا در آن روزگار زنا زادگان زياد مىشوند با قرآن آوازهخوانى مىكنند و بر سر دنيا سر و دست مىشكنند.
به خدايى سوگند كه جانم به دست او است اى سلمان اين وقتى است كه حرمتها و قرقها شكسته شود و مردم عالما و عامدا در پى ارتكاب گناه باشند و اشرار بر اخيار مسلط شوند، دروغ فاش و بى پرده و لجاجتها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علنى كنند، مردم در لباس به يكديگر مباهات كنند و باران در غير فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسيقى را كارى پسنديده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهى از منكر را عملى نكوهيده بدانند تا آنجا كه يك فرد با ايمان ذليلترين و منفورترين فرد امت شود و قاريان عابدان را ملامت كنند و عابدان قاريان را اين مردمند كه در ملكوت آسمانها رجس و نجس ناميده مىشوند.
به آن خدايى كه جانم به دست او است اى سلمان در اين هنگام است كه توانگر هيچ دلواپسى جز فقير شدن ندارد، حتى يك سائل در طول يك هفته يعنى بين دو جمعه سؤال مىكند و احدى نيست كه چيزى در دست او بگذارد.
به آن خدايى كه جانم در دست او است اى سلمان در اين زمان رويبضة تكلم مىكنند، پرسيد: يا رسول اللَّه پدر و مادرم فداى تو، رويبضه چيست؟ فرمود: چيزى و كسى به سخن در مىآيد و در امور عامه سخن مىگويد كه هرگز سخن نمىگفت، در اين هنگام است كه مردم، ديگر زياد زنده نمىمانند ناگهان زمين نعرهاى مىكشد و هر قومى چنين مىپندارد كه زمين تنها در ناحيه او نعره كشيد بعد تا هر زمانى كه خدا بخواهد هم چنان مىمانند و سپس واژگونه مىشوند و زمين هر چه در دل دارد بيرون مىريزد- و خود آن جناب فرمود: يعنى طلا و نقره را- آن گاه با دست خود به ستونهايى كه در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل اين، ولى در آن روز ديگر نه طلايى فائده دارد و نه نقرهاى، اين است معناى آيه: «فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها- علامتهايش بيامد». [viii]
- وقوع اختلافها و درگيريهاي بسيار
يكي از نشانههاي آخرالزمان، اختلافها و درگيريهاي فراوان ميان گروههاي گوناگون است:
«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظيمٍ؛ اما دستهها[ي گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند، پس واي بر كساني كه كافر شدند از مشاهده روزي دهشتناك» [ix]
. روايات، اين آيه را به ظهور فرقههاي مختلف در جهان اسلام مربوط دانستهاند كه در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلافهاي بسيار خواهند شد.
آية «يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ؛… شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضي از شما را به بعضي [ديگر] بچشاند»[x] نيز به وقوع اختلافها و قتل و كشتار در آخرالزمان تفسير شده است.
در اين دوران، انسانهاي فراواني به كژي ميگرايند، اما اين گونه نيست که تمام انسانها در مسير باطل گام بردارند؛ بلکه برخي به سبب ويژگيها و صفاتي که در خود پديد ميآورند، از نجات يافتگان اين مرحله خواهند بود. دراين باره وقتي پيامبرگرامي از چهرههاي پيروز اين دوران ياد ميکند، با شگفتي تمام به حضرت علي چنين ميفرمايد:
اي علي! بدان شگفتآورترين مردم در ايمان و بزرگترين آنان در يقين، مردمي هستند كه در آخِرالزمان ـ با آن كه پيامبر خود را نديده و از امام خود در پردهاند ـ به نوشته كه خطي سياه بر صفحهاي سپيد است، ايمان ميآورند.[xi]
- ظهور دجّال
در هر سه دين آسماني يهود، مسيحيت و اسلام، ظهور فاسدترين و مخرّبترين جريان منحط در طول تاريخ، پيش بيني و از خطر آن پرهيز داده شده است. دجّال كه تجسّم كفر، فريب و گمراهي است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خويش ميخواند.
اين پديده سرانجام به دست حضرت عيسي و به فرماندهي حضرت مهدي[xii] محو و نابود خواهد شد.
- وقوع مصيبتهاي بزرگ
برخي از آيات، عذاب بر كافران و گنهكاران آخرالزمان كه نزول عذاب را انكار ميكنند، تطبيق داده شده است:
«إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ؛ اگر عذاب او شب يا روز به شما دررسد، بزهكاران چه چيزي از آن به شتاب ميخواهند؟»[xiii]
- خروج سفياني
بيشتر مفسّران، از ظهور لشكري طغيانگر كه آخرالزمان در كشورهاي اسلامي به ستم و تعدّي پرداخته، سرانجام در صحرايي بيرون از مكّه، گرفتار عذاب الهي ميشود، خبر داده و آيه: «وَ لَوْ تَري إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَريب؛ واي كاش ميديدي هنگامي را كه [كافران] وحشتزدهاند [آنجا كه راهِ] گريزي نمانده است و از جايي نزديك گرفتار آمدهاند»[xiv] را دربارة آن لشكر دانستهاند. در روايات شيعه و سنّي، نام رهبر اين لشكريان، سفياني ذكر شده است.
- نداي آسماني
بنابر روايات شيعه، جبرئيل[xv] نخستين كسي است كه با امام زمان بيعت و با صدايي بلند به گونهاي كه به گوش همة جهانيان برسد، اين آيه را تلاوت ميكند:
«أَتي أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوه؛ فرمان خدا رسيد؛ پس ديگر شتاب مكنيد.»[xvi]
- ظهور منجي بزرگ بشر
مهمترين رخداد آخرالزمان، ظهور امام مهدي(عج) براي رهايي انسانها است و با ظهور آن حضرت «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد. آري، باطل همواره نابودشدني است.»[xvii] تحقق پيدا ميکند. اين آيه كه از پيروزي چشمگير حق بر باطل سخن ميگويد، در روايات، به ظهور مهدي تأويل شده است.
8 . نزول حضرت عيسي
يكي از رخدادهاي آخرالزمان، فرود آمدن عيسي از آسمان است. مفسّران با استفاده از آيات«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها؛ و همانا آن، نشانهاي براي [فهم] رستاخيز است؛ پس زنهار در آن ترديد مكن! »[xviii] و «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ؛ و از اهلِ كتاب، كسي نيست، مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان ميآورد.»[xix] ظهور دوبارة عيسي در آخرالزمان را پيشبيني كردهاند. در روايات نيز تصريح شده است كه وي در بيتالمقدّس به نماز امامزمان(عج) اقتدا و در جنگهاي ايشان نيز شركت خواهد كرد. مسيحيان را ارشاد و به بيعت حضرت خواهد نمود.[xx]
براساس اين تفسير، فرود آمدن عيسي از آسمان، يكي از نشانههاي نزديكي قيامت شمرده شده و از ايمان آوردن همة اهل كتاب به حضرت عيسي در آخرالزمان كه يكي از فرماندهان امامزمان به شمار ميرود، خبر داده شده است.
- خروج جنبندهاي از زمين
قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبدهاي حكايت ميكند كه هنگام رويگرداني مردم از معنويّت، از زمين خارج شده، با مردم سخن ميگويد:
«وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ؛ و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبندهاي را از زمين براي آنان بيرون ميآوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنانكه بايد] به نشانههاي ما يقين نداشتند.»[xxi]
در تفاسير، مطالب بسياري دربارة اين موجود شگفت بيان شده است كه تا حدّ بسياري غيرواقعي و بياساس به نظر ميرسد و در ظاهر، برگرفته از منابع اسرائيلي است.
- هجوم يأجوج و مأجوج
قومي وحشي و فاسد، با تخريب سدّ ذوالقرنين، در اندك زماني سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد كرد، تا آن كه بنابر روايات، در عصر ظهور مهدي(عج)، به طور كلّي از بين خواهد رفت:
«حَتَّي إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ؛ تا وقتي كه يأجوج و مأجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشتهاي بتازند.» [xxii]
- رجعت
در آخرالزمان، برخي از نيكوكاران و بدكاران زمانهاي گذشته، دوباره زنده ميشوند:
«وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا؛ و آن روز كه از هر امّتي، گروهي از كساني را كه آيات ما را تكذيب كردهاند محشور ميگردانيم.» [xxiii]
اين آيه، فقط به برانگيخته شدن عدّهاي از مكذّبان و نه همة آنها اشاره كرده است؛ بدين دليل، روايات و مفسّران شيعه، ميان مصداق اين آيه و قيامت، تفاوت قائل شده و آيه را به آخرالزمان مربوط دانستهاند كه عدّهاي از نيكوكاران و بدكاران اعصار گذشته، زنده شده، هر يك نتيجه دنيايي اعمال خويش را خواهد ديد.
- صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان
پس از پيروزي حضرت مهدي(عج) و يارانش، آرامش و معنويّت بر جهان حاكم خواهد شد:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا… وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً…. ؛ خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه… و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند… .»[xxiv]
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ؛ …زمين از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ميدهد؛ و فرجام [نيك] براي پرهيزگاران است.» [xxv]
اين آيات و آيات ديگر كه از ميراثبري صالحان و مستضعفان و جانشيني آنان در زمين ياد ميكند،[xxvi] همگي بيانگر اين واقعيّتند كه سرنوشت اين جهان، پس از جهادي الهي به امامت امامزمان(عج) سرانجام به دست مؤمنان افتاد[xxvii]ه و جهانيان همگي در ساية حكومت حضرت در صلح و معنويّت به سرخواهند برد.
زندگي در آخِرُالزّمان
با توجه به ويژگيها و نشانههاي ياد شده و سخنان بزرگان دين، سيماي زندگي در آخِرالزمان را ميتوان اينگونه ترسيم كرد:
- دين در آخِرُالزّمان
روزبهروز عوامل فراواني، گوهر تابناك دين را در هالهاي از غبار فرو ميبرند از اين رو در جوامع انساني همواره دين رو به كمرنگشدن ميرود و خرافهها و انحرافهاي فراواني، گريبانگير آن ميشود، تا اين كه وقتي حضرت مهدي قيام كرده، غبار از چهرة دين برگرفت، همگي گمان ميكنند اين دين جديدي است كه آن حضرت آورده است. اميرمؤمنان علي(ع) اين حقيقت را اينگونه بيان فرمود: «اي مردم! به زودي زماني بر شما خواهد رسيد كه اسلام چونان ظرف واژگون شده، آنچه در آن است ريخته ميشود.»[xxviii]
- مردان آخِرُالزّمان
آزمايشهاي خداوند براي زنان و مردان يكسان است؛ ولي پارهاي از روايات، بهويژه در بارة مردان نقل شده است، آن گونه كه در برخي روايتها سخن از زنان به ميان آمده است.
امام صادق(ع)فرمود: «مردي را ميبيني هنگامي كه يك روز بر او گذشته و گناه بزرگي انجام نداده است ـ از قبيل فحشا، كمفروشي، كلاهبرداري و يا شرب خمر ـ بسيار غمگين و اندوهگين ميشود»[xxix]
- زنان آخِرُالزّمان
امام علي(ع) فرمود: «در آخِرُالزّمان و نزديك شدن رستاخيز كه بدترين زمانها است، زناني آشكار ميشوند كه برهنه و لخت هستند؛ زينتهاي خود را هويدا ميسازند، به فتنهها داخل ميشوند و به سوي شهوتها ميگرايند. به سوي لذتها ميشتابند، حرامهاي الهي را حلال ميشمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود.»[xxx]
لازم به ياد آوري است که اين فرايند جبري نيست و مردم به اختيار خويش به سمت فساد و تباهي کشيده ميشود.
ونبايد برداشت ناصواب و تلقي خلاف واقع صورت گيرد و کساني از خود سلب مسئوليت نموده و در برابر گسترش فساد در جامعه منفعل گردند.
پينوشتها:
[i]. سوره واقعه (56) آيه13و40 و 49.
[ii]. «…أَنَّهُ يَأْتِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ نَبِي…»، علامه مجلسي، بحارالانوار، ج26، ص199، ح12؛ همچنين ر.ك: محمدبن احمد قرطبي، تفسير قرطبي، ج4، ص306؛ محمدبن جرير طبري، تفسير طبري، ج1، ص557.
[iii]. «لَو لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنيا اِلاَّ يَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلك اليَومَ حَتي يَبْعَثَ اللّهُ رَجُلاً مِنّي»، شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص46. نيز ر.ك: شيخ صدوق، كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص317، ح4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج2، ص227؛ سنن ابي داود, ج4, کتاب المهدي, ح4282.
[iv] . برگرفته از: دايرة المعارف قرآن كريم، مدخل آخرالزمان، علي معموري، ص119ـ 124(با تصرف).
[v] . محمد(47) : 18.
[vi] . انبياء (21) : 1.
[vii]. «يَأتِي عَلَي النَّاسِ زَمانٌ…دينُهُم دَراهِمُهُمْ وَ هَمُّهُمْ بُطُونُهُمْ وَقِبلَتُهُمْ نِساؤُهُمْ يَركَعُونَ لِلرَّغِيفِ وَيَسْجُدُونَ لِلدِّرْهَمِ حيارَي سُكاري لا مُسلِمينَ وَ لا نَصاري»، علامه مجلسي، بحار الانوار، ج71، ص166، ح31؛ ر.ك: صحيح مسلم، ج1، ص131.
[viii] . ترجمه الميزان، ج5، ص: 652
[ix] . مريم (19) : 37.
[x] . انعام (6) : 65.
[xi] . «يا عَلي اَعجَبُ النَّاسِ اِيمانا ًوَ اَعْظَمُهُمْ يَقيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِالزَّمانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَبِي وَحُجِبَ عَنْهُم الحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلَي بَيَاضٍ…»، شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص366؛ همو، كمالالدين و تمام النعمة، ج1، ص288، باب 25، ح8.
[xii] ر.ک: کتاب الغيبه نعماني؛ کشف الغمه ؛ بحار ج3 طبع قديم؛ سيره رسول اعظم.
[xiii] . يونس (10) : 50.
[xiv] . سبأ (34) : 51.
[xv] کمال الدين و تمام النعمه 2/672.
[xvi] . نحل (16) : 1.
[xvii] . اسراء (17) : 81.
[xviii] . زخرف (43) : 61.
[xix] . نساء (4) : 159.
[xx] ر.ک: معجم طبراني؛ مستدر حاکم ؛ شواهد التنزيل.
[xxi] . نمل (27) : 82.
[xxii] . انبياء(21) : 96.
[xxiii] . نمل (27) : 83.
[xxiv] . نور (24) : 55.
[xxv] . اعراف (7) : 128.
[xxvi] . انبياء (21) : 105 و اعراف (7) : 137 و قصص (28) : 5.
[xxvii] . اعراف (7) : 128.
[xxviii] . «أَيُّهَا النَّاسُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ زَمَانٌ يُكْفَأُ فِيهِ الْإِسْلَامُ كَمَا يُكْفَأُ الْإِنَاءُ بِمَا فِيه»، سيّد رضي، نهجالبلاغه، خطبه103.
[xxix] . «…وَرَأَيتَ الرَّجُلَ اِذَا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَلَمْ يَكْسِبْ فِيهِ الذَّنبَ العَظِيمَ مِنْ فُجُورٍ اَوْ بَخْسِ مِكْيالٍ اَوْ مِيزانٍ اَوْ غِشيَانِ حَرامٍ اَوْ شُرْبِ مُسْكِرٍ كَئيباً حَزِيناً…»، شيخ كليني، الكافي، ج8، ص40.
[xxx] . «يَظْهَرُ فِي آخِرِالزَّمانِ وَاقتِرَابِ السَّاعَةِ وَهُوَ شَرُّ الاَزمِنَةِ نِسْوَةٌ كَاشِفاتٌ عَارِياتٌ مُتَبَرِّجاتٌ مِنَ الدِّينِ دَاخِلاتٌ فِي الفِتَنِ مَائِلاتٌ اِلَي الشَّهَواتِمُسرِعاتٌاِلَي اللَّذَّاتِ مُستَحِلّاتٌ لِلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِداتٌ»، شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص390.